درودی مجدد:)!
خب این اولین رمانیه که اینجا پست میکنم امیدوارم خوشتون بیادTvT.....
و اینکه اسم رمان و شما پیشنهاد بدید🍷🤝
راستی این رمان خودمه خیلی وقته مینویسمش کلا اسم شخصیتا و عکس و ایناش یه چیز دیگه اس ولی چون وبلاگ میراکلسی بود گفتم اسم شخصیتا هم همینجوری باشه✔️🤝
ژانر:مافیایی-هیجانی-عاشقانه-خشن/اکشن-
مقدمه:
درون سیاه چاله،فقط سیاهیه و هیچ چیز دیگری نیست؟ او خود سیاهی بود!خالق نیستی و نابودی اما اون فقط نابود میکرد یا خودش حاصل یه نابودی بود؟ اسلحه اش رو برداشت و به مرد درون آینه نگاه کرد هاله ی سیاهی که دورش بود و سیاهی درون چشمانش منظره ای خوف انگیز درست کرده بود! مرد پوزخندی زد و نگاهش را از آینه گرفت،او خود سیاهی بود!
••••••••••••
به دختر زیبای درون آینه نگاهی کرد و لبخند نادری زد!به راستی او جزو الهه های زیبایی بود.پرتوی نوری که دور دخترک بود و درخشش چشمان دخترک منظره ای نفس گیر درست کرده بود! او خود نور بود!
اما با رویارویی الهه ی نور و خدای تاریکی چه اتفاقی میفته؟نور بر تاریکی پیروز میشه یا تاریکی بر نور؟
ژانر:هیجانی،کمی طنز،عاشقانه،ایرانی
سلااام...
بچه ها من تازه نویسنده شدم و این رمان منه...
قبلا داخل وبلاگ یه رمانی بود...اسمش نمیدونم چی چی بود ایلین یه دختره که تازع تولد هیجده سالگیش شده و یه داداش بزرگ تر به اسم ارمان داره و پدر و مادرشون ولشون کرده.....!
و اینجا هم این دو تا خواهر برادرن ولی من از اون اصکی نرفتم...در اصل من همونم فقط حسابم درد شد رف هوا....خلاصه که اسم شخصیت ها رو اصکی نرفتم و اره دیگه منم دیانا خوشوقتم؛)