
۰شروع تازه۰

Party 1to5
ژانر «درام اکشن ماجراجویی کلاسیک »
تعداد پست ها« روزی ۲ تا ۵»
بزن ادامه تا با رمانم اشنات کنم.
یه خلاصه ریز هم گفتم خوشحال میشم اون قلب پایین رو قرمز کنی♥️
Party 1to5
ژانر «درام اکشن ماجراجویی کلاسیک »
تعداد پست ها« روزی ۲ تا ۵»
بزن ادامه تا با رمانم اشنات کنم.
یه خلاصه ریز هم گفتم خوشحال میشم اون قلب پایین رو قرمز کنی♥️
سلام حالتون خوبه؟ من S.K هستم قلمرو عشق ؛ واقعیت؛ گذشت از انتقام براتون ی رمان جذاب و باحال آوردم که قراره یک در میون همراه قلمرو عشق پارت گذاری بشه .خب حالا بریم ی برای ی معرفی کوچولو و بعدم برید ادامه مطلب تا اولین پارت این رمان جذاب رو بخونید و با حمایت هاتون بهش روشنایی ببخشید ♥️
این دفعه داستان ما در مورد پزشکیه که همه فکر میکنند مرتکب خطای پزشکی شده .
هیچکدام وکیل ها حاضر به قبول کردن پرونده اش نیستن ولی یکی میاد یکی که براش خیلی آشناست و قراره کمک حالش بشه .
( معرفی کامل در پارت دو به صورت تصویری )
سللللللااااااااااممممممممم .🤚🤚🤚🤚🤚😊😊😊😊 من اومدم با یه قسمت دیگه ار داستانم 😁😊 . امیدوارم حال دلتون خوش باشه .
الان دارین میگین :" خب بیشعور ! تو اینفدر دیر به دیر میزاری ما یادمون میره اصلا موضوع چی بود ! یکم آدم باش و تند تند بزار ! " 😁😁😁😁😁
باید به شما عزیزان بگم که بنده خیلی بی شعور تشریف دارم ، وگرنه این همه بلا سر شخصیت اصلی نمی آوردم 🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭 و یه چیز دیگه هم که هست اینه که فصل اول داستان در حال به پایان رسیدنه ! قراره بین فصل اول و دوم یه چند تا پارت از دنیا های موازی ، براتون بزارم . اگر از زندگی یکی از این شخصیتای دنیای موازی خوشتون اومد ، میتونید توی کامنتا بهم بگید که به سراغ دنیای اون شخصیت هم برم و براتون از اون هم بزارم ( البته وقتی این یکی تموم شد ! ) . موضوع این داستان دنیا موازی اینه که دنیا ها و زمان ها با یه خطر جدی مواجه میشن و یکی میاد تک تک این افراد مشترک تو دنیا مواضی رو جمع میکنه و با کمک اونا ، مشکل دنیا ها رو برطرف میکنه . اگه این داستان رو خونده باشید یا نخونده باشید به مشکلی بر نمی خوردید .
💖💖💖💖💖💖💖💖
اگه خواستید یه سر به ادامهء مطلب تنها و درمونده هم بزنید 😅⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️
سلام خوب هستین من S.k هستم نویسنده رمان های قلمرو عشق ، واقعیت و گذشت از انتقام اومدم تا براتون ی پارت خوب و جذاب بدم ببخشید بابت دیر کرد دیگه طول کشید کنکور بدم و .... آخر سر داستان حرفام رد بهتون زدم تا دیر نشده برید ادامه مطلب فقط حمایت یادتون نره حتی اون ی کامنت تون هم برام خیلیییی با ارزشه♥️ برای کسایی که داستان نمیدونم این زیر خلاصه شو میزارم شما هم اول برید پارت اول بعد بیاین ادامه مطلب♥️
داستان ما از آنجایی شروع که شاهدخت داستان ما تصمیم گرفت فرمانده پادشاهی کشورشون بشه اما در کشوری که فرمانده شدن زنان ممنوع بود !! آیا ممکنه شاهدخت ما فرمانده بشه ؟؟؟
اگه ممکنه پس با کدامین هویت ؟؟ هویت اصلی یا با هویتی به نام عقرب؟؟
آیا در این داستان عشق و عاشقی هم اتفاق خواهد افتاد؟؟؟ یا فقط یک داستان تاج و تخت ساده ای هست ؟؟
پس اگر دنبال فهمیدن این ماجرا هستید خوش آمدید به ماجراجوی جدید ما یا هم باید بگم خوش آمدید به قلمرو عشق ما ♥️
{ کاور در حال ساخت است....}
سلام به همه . خوبین ؟
امروز هم با یه قسمت دیگه از داستانم اومدم . اگه خوشتون اومد حتماً لایک کنید و توی بخش نظرات بگید که خوشتون اومد یا نه . ( شا اینطور فرض کنید که من خلی چیزی هستم که برخلاف بقیه به جای کامنت میگم نظرات 😁😅😂 )
از اونجایی که من موجود به شدت مزخرف و پرحرفی هستم ، میخوام بهتون بگم که دیروز برقا مون رفت ( که این کاملا یه چیز آدیه دیگه .😂) منم که حوصلم سر رفته بود نشستم داستانم رو توی این برق رفتگی توی ایتا نوشتم . البته که اون موقع اینترنت نداشتیم( اینترنت ما نا محدود صبحانست ) و اگه اتفاقی روی پیام میزدم و ارسالش رو لغو ؛ قطعا میمردم 😂😅 امروز هم اوندم و به راحتی قسمتی که دیروز نوشتم رو کپی کردم و به راحتی وارد بلاگیکس کردم . همینقدر راحت .
خب لطفا برید ادامه
⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️