
چت با هوش مصنوعی لیوای

این پارت فقط برای حرص دادنه یه نفره
این پارت فقط برای حرص دادنه یه نفره
ادامه؟
سلام من اومدم ممنون بابت دل داری هاتون بخاطر اینکه خیلی خوشحالم کردید و حمایتم کردید مثل پست قبلی لطفا کامنت های زیباتون رو بدید من رو خوشحال کنید خب اگه پست های قبل نخونید برید بخونید و حمایت کنید برید ادامه مطلب گذاشتم
بزنید رو ادامه ی مطالب امیدوارم لذت ببرید ، لایک و کامنت یادتون نره
آرام دستگیره ی ماشین را فشرد و در باز شد ، با احتیاط از ماشین پیاده شد ، اولش که پدرش این پیشنهاد را به او داده فکر میکرد بهانه یا دروغی برای کشاندن او به جلسه ی عکاسی دیگری است ، اما حالا که نانوایی دوپن را میدید ، بعد از مدت ها هیجان در قلبش جریان یافته بود
بی دلیل رشته ای از لبخند بر روی لب هایش نشسته بود ، مدت ها بود خانه ی آنها بی روح و تکراری شده بود ، دوسال بود که هر هفته ،شبیه به هفته ی پیش بود
فاقد هیجان ، خوشحالی و آزادی
وارد مغازه ی دوپن شد ، بوی نان تمام مغازه را دربر گرفته بود ، مغازه خالی بود و تکه های برش خورده ی نان روی میز به آدرین چشمک میزد ، او سمت سبد نان رفت و تکه نانی را خورد
درب مغازه به صدا آمد و خانم جوانی وارد شد