ارباب زاده

Elnaz Elnaz Elnaz · 1402/4/16 14:06 · خواندن 1 دقیقه

فصل ۲ پارت ۲

......................

دیدم در باز شد . به کسی که داشت میومد داخل نگاه کردم . مایک بود

+بابا

_بله

+میشه امشب تو اتاق مامان بخوابیم دلم واسش تنگ شد

_باشه پسرم بیا اینجا

مایک از دو سالگیش قشنگ تونست تک به تک کلمه ها رو بگه و مشکلی داخل کلمه ها نداشته باشه چون مرینت همش باهاش کلمه ها رو کار میکرد . به مایک نگاه کردم ، رفت از بالای میز لباس مرینت و گذاشت وسط تخت و کنار لباسش دراز کشید منم اون سمت لباس دراز کشیدم . نمی‌دونم چی شد که یکدفعه خوابم برد .

۱ روز بعد

شخص ناشناس ۱ :

گردنبندم رو گذاشتم دور گردنم . سوار ماشینم شدم و به سمت شرکت رفتم . وقتی رسیدم وارد سالن شرکت شدم ، کل سالن صدای کفشم و گرفته بود . به سمت میز منشی رفتم

+ Hello (سلام )

_ ?Hi, how can I help you (سلام ، چطوری میتونم کمکتون کنم ؟

+I wanted to see the boss(میخواستم رئیس رو ببینم )

_ok , please wait. I'll notify the boss(چشم ، لطفاً منتظر باشید من به رئیس اطلاع میدم)

+Ok(باشه )

_Excuse me madam(ببخشید خانم )

+Yes (بله )

_whats your name?(اسمتون چیه ؟)

+My name is min sol ah(اسم من مین سول اه هست)

_ thank you (ممنون )

سرم رو تکون دادم و نشستم بعد ۵ مین منشی منو صدا زد و گفت میتونم برم داخل . به سمت اتاق آدرین حرکت کردم .

..................

لایک و کامنت فراموش نشه ❤️