دکترزندگی

ادامه؟؟
مرینت؛
با پشت دستم به آرومی اشک های که ریخته بودم رو پاک کردم از بالکن اومدم بیرون.
لباسم رو با یه تیشرت لش که از آدرین یواشکی برداشته بودم.
عوض کردم هنوز بوی اون عطر مردانه تلخ تو لباس مونده بود .
تا جایی که تونستم بوکشیدم.
نمیدونم چیه این پسر منو به خودش جذب کرده بود.
خنده ها چشماش اخلاقش یا اون صدای بم و مردونه اش.
مطمعنم هیچ کدوم از اینا نیس فقط فقط خودشه و بس.
تواین فکرا بودم که در اتاق باز شد. سعی کردم خودم رو بخاب بزنم.
با بالا پایین شدن تخت فهمیدم شخصی رو تختم نشسته.
برای همین به سمتش برگشتم.
باز هم لوکا بود خاستم بهش به توپم که صورتش رو نزدیک گونه ام کرد و گاز ریزی از بدم گرفتم.
حالم داشت بد میشد سعی کردم به آموزش های آدرین فکر کنم و چند تا نفس عمیق بکشم.
یه یک لحظه کل محتوایی که تو معدن بودو نبود رو بالا آوردم .
لوکا با حالت چندشی نگام کرد +ای دختره بی جنبه ببین چه گندی به لباسم زدی
سکوت کردم واقعا حرفی نداشتم بزنم انتظار ناز کشیدن هم نداشتم.
بهتر شد که بالا آوردم وگرنه برام بد تموم میشد.
بیا پایین گلم
پاتند کردم سمت بالکن و دنبال پاد گشتم پادی که از آدرین هدیه گرفته بودم .
این رو بهم داد تا وقتی که حالم بد شد بکشم .
الان وقتش بود خیلی حالم بد بود.
پس شروع کردم به کشیدن اولش پشت سرهم سرفه میکردم .
باید از اینجا فرار میکردم و به آدرین پناه میبردم.
اون بود که حالم رو بهتر میکرد.
خب خب عزیزای دلم اینم پارت بعدی.
شرط:۸تا لایک و کامنت
واقعا ممنونم بخاطر حمایتتون خیلی خوشحالم کردید.
فکر کنم یه نفر بود سه تا کامنت داده بود باز هم ممنونم عزیزم.