
کفش در مدرسه 👠 پارت دوم

سلام بزن ادامه
آجی مهسا برچسب اش رو بزار میسی
# خب خب بسه دیگه ساکت امروز یه دانش آموز جدید داریم لینا بیا اینجا
دستام رو بهم فشار میدادم و با استرس بلند شدم
نمیدونم اون پسر چشه ؟ نگام میکنه نگام نمیکنه نمیدونم 😱
- س سلام من لینا بورینگ هستم و ۱۷ سالمه 😖
# خیلی هم عالی میتونی بگی که چرا اومدی اینجا
چشمام گرد شد و اشک از چشمام سرازیر شد 😭
ای بابا این پسره چشه خوله چرا ژول زده به چشمام
- ب بله من من
آروم الکس یا همون پسره گفت
+ پیس لینا نفس عمیق بکش
هوففف یه نفس کشیدم و اشکم رو پاک زدم و گفتم
- من اومدم اینجا چون هوفف چون مدرسه ام زیاد خوب نبود
صدای یکی از پشت کلاس در اومد
» چرا دروغ میگی راستش رو بگو
# عه وون زشته
یه دختره بهم نگاه کرد گفت
« چیکارش داری وون ول کن دیگه
که وون زیر زبونش گفت
» دهنت رو ببند سوجان
آب دهنم رو قورت دادم و سریع گفتم
- چون دوستام منحرف بودن اومدم اینجا
بعد از یک ساعت زنگ خورد
- ببینم هی پسره تو چرا بهم کمک کردی
یه کفش پاشنه بلند مدادی مشکی پوشیده بودم و یه پام رو روی نوکم فشار میدادم من هر موقع احساسی بشم این کارو میکنم
ـ چون داشتی از استرس میمردی
واییییییییییی چی همین
بدو بدو رفتم دنبالش
- هی یعنی فقط همین
ـ آره خب چیه مگه
تموم
امیدوارم خوشتون بیاد برای پست بعد توی کامنتا بگید که آیا عکس شخصیت ها رو بارم یا نه
تا پست بعدی بای 💕