عشق شکسته پارت 2

سایه ماه · 08:17 1400/05/08

 

دختر اول:میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

شوت شید ادامه

 

مرینت: من دیگه تصمیم گرفتم که وقتشه به آدرین بگم که من دوستش دارم.
آلیا: تصمیم درستی گرفتی. خب باید یک نقشه ای بچینیم. هی نینو!
نینو: جانم عشقم.

الیا: بیا اینجا تا بهت بگم. (و نقشه را پچ پچ میکند.)فهمیدی؟

نینو: آلیا جان میشه دوباره توضیح بدی؟؟

آلیا: ای خدا!( نویسنده وآلیا ماهیتابه به دست دنبال نینو راه میافتند.)

*از زبون نینو*

آلیا امد و تو گوشم یه چیزی گفت منم گفتم آلیا جان میشه دوباره توضیح بدی؟ که یهو با ماهیتابه اومد دنبالم. حالا ماهیتابه از کجا گیر آورده بود خدا میدونه.

من: آلیا جان غلط کردم لطفا منو عف کن.

آلیا: کوفت آلیا. مرگ آلیا! واستا ببینم!

که مرینت مانع شد.

 مرینت: آلیا ولش کن! غلط کرد!

آلیا: معلومه که غلط کرده!

که یهو.....

بمونه واسه پارت بعد.

بعدی 6 نظر و 10 لایک

بای تا های.