اگر نیومد بکلیک

الیا: خب کی بود؟

الناز: یکی از اشنا هام .

نینو: بلیط پرواز واسه کی هست.

الناز: باتوجه به اینکه ما فقط 13 روز وقت داریم بلیط پرواز واسه ی فردا ساعت 6و نیم صبح تنظیم شده.

امیر رضا: چرا 6 و نیم صبح؟

الناز: چون همون طور که گفتم ما 13 روز پیشتر وقت نداریم. تازه اگه با چاقو زخمی نشده باشه در هر صورت ما تا 7 الی 13 روز اینده باید اونو پیدا کنیم.

همه: منطقیه.

الناز: خب این رضایت نامه های جعلی رو بگیرید. تو اونا نوشته اردوی علمی نه یه سفر که معلوم نیست ازش جون سالم بدر میبریم یا نه.راستی من معجزه گر های هرکدومتون که زمانی لیدی باگ و کت نوار به شما میدادند رو تا زمانی که برگردید بهتون قرض دادم و بهتره امروز اینا رو به کوامیتون بدید.( معجون جادویی رو به همه  داد)

الیا: الناز جان مگه به مرینت و ادرین هم معجزه گر دادی؟

الناز: اگه بگم اونا همونایی بودند که تو مواقع نیاز بهتون میرالکس دادن شاخ در میارید.

کلویی( چه عجب بالاخره تصمیم گرفت یه چیزی بگه): پوف یعنی لیدی باگ همون دوپن چنگه؟ اون دهاتی؟( اصلا هم شاخ در نیاورد😐)

ادرین:(یه طوری دست کلویی رو فشار میده که حسابی درد میگیره)اگه ناراحتی میتونی به این سفر نیای.(پسرم خیلی غیرتیه/ادرین:ببند/چشم)

کلویی: غلط کردم.

الناز: عزیزان شما باید تو این سفر یه عده رو تیکه تیکه کنید پس خواهشا قبل سفر هم دیگه رو نکشید.

مرینت: کیا رو؟

الناز: عده ی خاصی نیستند و ترس چندانی نداره فقط یه عده قول ادم خوار ویه عده موجود شبیه پسرشنی فقط خیلی بیشتر. و یه عده سیرن که با اوازشون مردم رو اول دیوونه میکنند و بعد میکشن. و خب یه غول سنگی گنده که میتونه کاری کنه با بزرگ ترین ترستون رو در رو بشید ویه اژدهای 7 سر که هرچی کله اش رو ببری دوباره رشد میکنه هستند.

نینو: دستت درد نکنه با این دلداری دادنت.

الناز:...............ادامه دارد...........