
لحظه های سخت part 4 💔

ادامه پلیز
از زبان کلویی :
چقدر پرویی....چقدر بی احترامی به دختر شهردار پاریس....
کلویی: دیدید انتخابتون اشتباه بوده اون دختره ی بی ادب هر چی از دهنش در اومد به من گفت بعد میگید نماینده ؟! اون بتونه برند خودشو حفظ کنه هنر کرده شما چی فکر کردید ها؟؟
آدری( مامان کلویی): کاملیا یعنی کلوئی بسه دیگه. ما انتخابمونو کردیم و الان همه میدونن.
از زبان آدرین: خیلی نگران مرینت بودم..... کلویی هر چی از دهنش در میاد به مرینت میگه ولی چی میتونم بگم؟ بهتره به این حرفاش خاتمه بدم... کمی صدامو بالا بردم..
آدرین: کلویی دیگه بسه. خسته نشدی اینقدر باهاش دعوا کردی؟
کلویی: ولی...
آدرین: کلویی تو مثل خواهرمی ولی درخواستی که ازت کردمو یادت رفته؟ تو قول دادی آبرو داری کنی ببخشید ولی هیچ کسی بهت پیشنهاد نداد که بیای و اولین بار به درخواست خودت بود .
کلویی: واقعا که ازت انتظار نداشتم اون هرچی دلش خواسته گفته بعد شماها فقط منو متهم میکنید؟ واقعا خجالت آور و مسخره است.
گابریل: ماهم از تو انتظار نداشتیم. ما از اونم میپرسیم.
کلویی طعنه آمیز خندید و گفت: هِع. شما از اون میپرسید ولی آبروی منو میبرید و منو متهم میکنید؟واقعا که با این کارهایی که میکنید از من چه انتظاری دارید ها؟. چرا اون اینجوری شده؟؟
آدرین: کلویی چرا این جوری شدی؟
کلویی: همیشه همه از من میپرسن یه بار هم از خودتون بپرسید.
آدری: کلوئی چرا اینجوری میکنی ؟
کلویی: تو چرا مامان تو چرا همیشه طرف مرینتو میگیری؟؟
آدری: چون اون منحصر به فرده ! تو هیچ ویژگی ای نداری !
کلویی: واقعا که تا حالا یه بار هم به من نگفتی منحصر به فرد و همیشه در حال گفتن خوب یا عالی بودی
آدری: اینم معنی خوبی میده بعدشم تو چرا وقتی عصبانی میشی یادت میره من تورو هم تائید میکنم.
کلویی : پس چرا همیشه طرف اونو میگیری؟چرا منو نمیبینی ؟
آدری: چون اون منحصر به فرده!
کلویی : همتون همینو میگید همه چیز اینجا مرینته اصلا حالا که اینجوری شد من میرم.... کسی چیزی نگفت..
کلوئی: من رفتم...
گابریل: خب چرا نمیری ؟
امیلی یکم خندید🙊البته یواشکی
کلویی: باشه اصلا میرم زویی !
زویی: بله کلویی؟
کلویی: بریم
زویی: ولی من با مرینت کار دارم و فعلا نمیام! بعد رفت.....
از زبان مرینت:
واقعا خدا رحم کرد ولی چرا اون دائم اینجوری میکنه دیگه دارم خسته میشم نمیخوام اون ۱ سال مدل برندم بشه
زویی: میشه بیام تو؟
ـ بفرمایید
ـ چی شده چرا ناراحتی؟
ـ چی میشد کلویی هم مثل تو بود؟
ـ بازم بهت چیزی گفته؟ البته سوالم همچین به جا نبود چون از کلویی هیچ چیز بعید نیست.
ـ همینطوره من نمیخوام اون مدل برندم بشه
ـ آره دیدم بزار مقایسه کنیم
ادای کلوئی رو در آورد و بعد آدرین انگار اون خیلی دقت کرده
خیلی خوب مدل شده بود. پس بهش گفتم: تو خیلی خوب مدل میشی نمیتونی مدل برند من بشی؟
زویی: فکر نکنم بتونم و کارم این نیست و تجربه کافی هم توش ندارم ولی یک نفر رو سراغ دارم !
ـ کی؟
ـ رینا کینگ بعد زنگ زد بهش.... ۵ دقیقه بعد.... اومد تو....
رینا: سلام.خیلی خوش بختم
باهم دست دادیم
مرینت: سلام.منم همینطور😊
رینا: شنیدم با من کار داشتید میتونم کمکتون کنم؟
زوئی: خانم دوپن چنگ صاحب برند تک هستند به همراه آدرین آگرست من راجب مهارتت بهشون گفتم.
رینا: که اینطورخب من باید چیکار کنم؟
_پایان پارت ۴_
قراره حسااااابی جذاب بشه😋
خب ام توی ۴ پارت اول توی مراسم غرق شدیم ولی از پارت ۵ به بعد از مراسم خارج میشیم و میرسیم به موضوع اصلی