وبلاگ لیدی باگ

ببخشید دیر شد 

همه گی خندیدیم
صدای ویبره تماس گوشیم بلند شد
منم بی اعتنا به اینکه کیه تماس و وصل کردم
_یس
~کوفت یس درست جواب بده دیگه
_خب نکنه انتظار جونم عشقم شنیدن داری انگل
~بله بله
_بنال ببینم چی میخوای بگی
~اصلا محبت داره موج میزنه منو بگیر غرق نشم
_درست حرف بزن میام میبافمتا عنتر
~من واسم کار پیش اومده نمی تونیم بریم
-اشکالی نداره ایشالله مابین کارت بمیری تا دیگ مارو اینجور از قبول کردن کار پشیمون نکنی
بعدش زرتی زدم زیر خنده که بچه نداشته این ابجی داداشا افتاد
مایکم از بس جنبش سوراخه قطع کرد
+چیشده بود؟
به الیا نگاه کردم
_قرار بود عصری با مایک بریم خرید واسه یه مراسم ‌که واسش کار پیش اومد نشد
+هوممم
دل درد بدی اومدم سراغم
متوجه شدم که علائم گرسنگیه
-آلیا
+آ
-گشنمه گمشو برو غذا بگیر بیا اینجا همگی بخوریم
+میخواستم برم اما چون گفتی گمشو نمیرم
-نرو
دستمو سمت تلفن دراز کردمو و با فست فودی تماس گرفتم و به تعداد پیتزا سفارش دادم

خیلی حالم خوش نبود
همونجا جلو بچه ها هودیمو در اوردم
همه خیلی زوم بودن رو در و دیوار چون فکر میکردن چیزی تنم نیس ولی از زیر یه تیشرت لش با طرح سیگار تنم بود
دستبندام از زیر استین هودیم ریختن روی مچم
الیا که اصلا حیا سرش نمیشد داشت منو نگاه میکرد
+جووون بابا جیلینگ جیلینگ النگوهاش
با همین ریتم اهنگش شونه هاشو لرزوند و دندونای کامپوزیت شدشو نشون داد
یه چشم غره رفتم که باعث شد ساکت بشینه سر جاش
-باو از زیر لباس دارم انقد با چشماتون در و دیوار اتاق منو لیس نزنید
الیا و لوکا زدن زیر خنده و بقبه هم پخش زمین شدن
یهو ینفر مثل خر به در ضربه زد و وارد شد
بهش یه نگاهی انداختم و یکم‌ زوم بهش نگاه کردم که متوجه شدم نینوعه
***
الیا که همینجوری داشت هم نوشابه میخورد و زیر چشمی نینو رو دید میزد نگاه کردم
بیشعور دم به دقیقه عاشق میشه
نینوهم که عین خر تیتاب خورده شده بود با نگاه های الیا از خودش در اومده بود و کارایی میکرد که با عقل جور در نمیاد مثلا پیتزارو میکرد تو لیوان نوشابه بعد میخوردش
منم اخرش به لوکا که کنارش نشسته بود گفتم
-لوکا این پشرو از برق بکش دختر ندیده هَوَل
لوکا هم نامردی نکرد و چنتا پس گردنی محکم به نینو زد که باعث شد عقلش بیاد سر جاش