از زبان مرینت:
و رفتم
بعد 2 ساعت...
تیکی خال ها نا پدید{با اه و ناله}
به تیکی گفتم:تیکی چه جوری دووم اوردی؟
تیکی گفت:مرینت! تو..تو...تو خیلی احمقی!چرار جلوی اون همه ادم تبدیل شدی؟
گفتم:عالی شد! دیگه حتی تیکی هم از من متنفر بود
تو همون فکر بودم که کت نوار اومد
گفت:ل.. یعنی چیز مرینت
گفتم:چیه؟ تو هم از من بدتت میاد؟! باشه عیبی نداره.هیچ کس منو دوست نداره.
و تو همون لحظه...
قش کردم
خانم نویسنده چرا منهمش قش میکنم؟
جواب:چون من دوست دارم قش کنی!
بریم ادامه
چرا قش کردم؟
چون کت نوار منو بوسید..
از زبان ادرین:
دیگه نتونستم تحمل کنم و لباشو بوسیدم بعد قش کرد
و من تبدیل شدم به حالت عادیم.
وقتی مرینت بیدار شد من هنوز داشتم لباشو میخوردم که فهمیدم بلند شده و داره باهام همراهی میکنه
خب..
خب چی
چرا باهاش همراهی کردی مرینت؟!
چون دوست داشتم!!
حرف خودمو به خودم میزنه ._.
پایان
کوتاه بود
ببخشید
بای تا های
سلام یه رمان جدید رو میخوام درکنار این رمانی که دارم مینویسم بدم. این رمان کپیه و اینکه اسمش« ان روی دیگر عشق» هست که نویسنده اصلیش اقای ناصر راد هستش.
این رمان پنج پارت طولانیه که من به چن بخش تقسیم میکنم هر پارت رو بعد اپلود میکنم و اینکه این رمان در اصل میراکلسی نیست. امروز پارت یکش رو میدم امیدوارم خوشتون بیاد، از مدیر خوب وب هم درخواست میکنم که این رمان رو هم توی برچسب ها بزارن، ممنون.(: