مرد جذاب من

Marl Marl Marl · 1402/1/18 21:12 · خواندن 2 دقیقه

پارت ۸

#پارت_هشتم

#مرد_جذاب_من.  

__________________

 

#خونه_ادرین
#ادرین
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم با خودم شروع کردم به صحبت کردن..
A: من هر جور شده اون دختر رو طور می کنم...اون خیلی کیوت...چشایی  مثل اقیانوس ابی و لبخندش هم خیلی قشنگ بود...همه اینا گذشته بدنش خیلی خوش فرم و خوردنی بود🤤در کل دختر خیلی س.ک.سی بود
#اخر_هفته
#مرینت
ادرین بهم پیام داد و گفته بود که ساعت پنج عصر برم به ادرس کافه ای که داده.
منم حاضر شدم و رفتم راه افتادم تا برم کافه وقتی رسیدم دیدم ادرین روی یه صندلی کنار پنجره نشته و منتظر منه و منم رفتم سمتش و بعد تعارف کرد که بشینم رو صندلی.
بعد از حال و احوال پرسی ازم خواست که یه چیزی سفارش بدم و منم شیک شکلاتی سفارش دادم و اونم همون رو سفارش داد.
داشتیم نوشیندی هامون رو می خوردیم و سکوت خاصی هم همه جا رو پر کرده بود🗿
#ادرین
باید یه جوری این سکوت مزخرف رو میشکندم و برای همین یه سوال مزخرف اومد به ذهنم و اون سوال رو پرسیدم
A: 😅آم...خوب رنگ مور علاقت چیه؟
M: صورتی
A: اها
M: اره
(نویسنده: و دوباره سکوت🗿✨)
بعد از اینکه نوشیدنی ها رو خوردیم رفتیم یه بستنی فروشی و بستنی خریدیم...من بستنیم رو خیلی زود تموم کردم ولی مرینت هنوز داشت بستنیش رو می خورد که بعد از اینکه اونم بستنیش رو تموم کرد یه گوشه لپش بستنی ای سده بود
بعد بهش گفتم: گوشه صورتت بستنی ای شده بزار پاکش کنم
برای اینکه بستنی رو از صورت مرینت پاک کنم رفتم سمت صورتش و اون گوشه صورتش رو لی*س زدم. مرینت لپ هاش سرخ شد.
A: الان صورتت تمیز شد
M: ...م...م...ممنون 
A: خواهش....راستی بیا بریم روی پل خورشید داره غروب می کنه و نمای خورشید از اونجا خیلی قشنگ
M: باشه