عاشقانه ای مخفیp9

برین ادامه که پارت اوردمممم
این زندگی منهp9
(مرینت)
چند مین بعد گوشیم زنگ خورد و اسم ادرین نمایان شد...و در صدم ثانیه یادم اومد به الیا زنگ نزدم بیخیال شدم و گوشیمو جواب دادم که صدای ادرین خیالم راحت کرد:سلام مرینت....من واقعا متاسفم نمیدونم کاگامی چیا بهت گفته اما من بجای اون ازت معذرت میخوام اگر چیز بدی گفته....
مرینت_کاگامی؟؟اون اونجا چیکار میکرد؟؟
ادرین_به احتمال زیاد اومده بود دردسر درست کنه ....که درست کرد و رفت😫
مرینت_تو به این میگی دردسر؟
ادرین_فقط این نبود که....تیشرتمو که خیلی دوستش داشتم اب پرتغالی کرد از طرفی سرمو خورد انقدر حرف زد...تازه معلوم نیست چقد تو گئشیم دخالت کرد😖😩.
نمیدونم چرا یاد اون دفعه افتادم که گوشی ادرین رو دزدیدم...نمد چرا خجول شدم...ولی خندمم گرفته بود...
ادرین_به چی میخندی؟به بدبختی منه بدبخت؟😰😭.
خودش هم خنده اش گرفته بود🤣هردومون بی دلیل در یک ان زدیم زیر خنده....که صدای ادری اومد:چی شده دختر جون؟دیوونه شدی داری بی دلیل میخندی؟(این ادری منظورم مامان کلویی هستش😂).
و بعدش اومد تو...
خندم رو قطع کردم گفتم:نه فعلا عقلم سر جاشه.
و لبخند دندون نمایی زدم که ادرین دوباره خندید ولی ادری پوکر نیگام کرد بعدم سری به تاسف تکون داد و رفت بیرون و من دوباره زدم زیر خنده..