
دنیای پیچیده عشق ❤️


دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت چهارم»
بپر👇🏻
مرینت :
رفتم با عجله خونه و اتاقم رو مرتب کردم ، سریع همه ی کارام رو کردم و رفتم و رو تخت افتادم.
نمیدونم چرا که خوابم برد ، وقتی بیدار شدم دیدم ۱۰ دقیقه دیگه آدرین میاد با عجله رفتم و لباسام رو پوشیدم .
داشتم آماده شدم که یهو یکی در و زد ، پرسیدم کیه ، صدای آدرین رو شنیدم و هول شدم و گفتم : گم.......شو.......یعنی بیا تو 😬
اومد تو و براش یه صندلی آوردم که بشینه و خودمو کنارش نشستم و بهش گفتم : خب نظری نداری؟اخه تو هم مادرت...........یعنی پدرت یه طراح مد معروفه و خب خودتم یه خر......یعنی مدل معروفی ، حتما یه ایده عالی برای ازدواجمون ........یعنی تحقیق داری ؟ (با این تعریف کردنت گند زدی رفت🤦🏻♀️)
درحالی که به چشمام خیره شده بود و می خندید ، جواب داد : ممنون لطف داری ، منم از نینو شنیده بودم که تو لباس طراحی می کنی و میگفت خیلی قشنگ هم طراحی می کنی .
منم که خیلی خجالت کشیده بودم تشکر کردم .
آدرین :
ساعت ۲ که شد رفتم تا آماده بشم بعد آماده شدم و رسیدم ، بعد پدر و مادر مرینت رو دیدم ، بهشون سلام کردم و کارم رو گفتم و اونا هم اتاق مرینت رو بهم نشون دادن .
رفتم و در زدم وقتی وارد شدم اتاقش خیلی قشنگ بود مثل خودش و دیزاین صورتی داشت .
بعد یکم صحبت کردیم و ازش خواستم تا بره و طراحی هاش رو بیاره تا ببینم ، آخه از نینو شنیده بودم که لباس طراحی می کنه و خیلی هم خلاقه .
رفت تا طرح هاش رو بیاره وقتی داشت میومد پاش به یک چیزی گیر کرد و افتاد ، اما افتاد تو بغل من . (آخ جون💃🏻)
مرینت :
ازم خواست تا برم طراحام رو بیارم و رفتم تا بیارم ، وقتی داشتم برمیگشتم پام به یک چیزی گیر و افتادم
اما تو بغل اون ، سریع خودم رو کنار کشیدم و کلی معذرت خواهی کردم و اونم در حالی که سرش رو می خاروند گفت : اشکال نداره ، برای همه پیش میاد .
چند ساعت بعد......
دیگه نزدیک ساعت ۷ بود و گفت که باید بره ، تحقیق رو پیش من گذاشت تا فردا تحویل بدم و خداحافظی کرد و رفت .
تا دم در همراهش رفتم وقتی رفت هم خوشحال بودم و هم ناراحت چون وقتی رفت راحت شدم آخه خیلی معذب بودم و ناراحت بودم که داره میره.
آدرین :
خیلی هول شد و خودش رو سریع عقب کشید و معذرت خواست .
دیگه ساعت ۷ بود باید می رفتم ، طرح هم پیشش گذاشتم اگه ناقصی داشت کامل کنه ، اما با وجود خلاقیتی که اون داره مطمئنم طرحمون قبول میشه . (آخی مطمئنی فقط و فقط باهم جاست فرندید؟)
اون تا دم همراهیم کرد و بعد خداحافظی کردم و رفتم .
رسیدم خونه پدرم عصبانی بود که چرا دیر اومدم اما ، من سر وقت رسیدم ، ناراحت نشدم چون همیشه گیر الکی میده برای همین بدون اینکه حرف بزنم رفتم تو اتاقم و کپیدم .
خب اینم از این پارت ، سعی کردم چون دو روز نبودم زیاد بدم .
اگه نظری یا انتقادی دارید بگید ❤️
عکس کاورم عوض کردم ، نظرتون رو بگید قشنگیه یا همون قبلی رو بزارم ؟؟
برای جبران اگه کامنت به ۱۸ تا و لایک به ۱۵ تا برسه کلی فن آرت از شیپ آدرینتی میزارم💋