دلقک قاتل🔪(پارت دوم)

𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 · 1402/7/8 13:52 · خواندن 3 دقیقه

اگه پارت اولو میخواید سرچ کنید دلقک قاتل🔪 و براتون میاره.

 

 

 

دبیرستان.......

KEN

تو دبیرستان بودم و داشتم با جینا ، ملودی ، جان ، فلورا و جک حرف میزدم.

راستش خیلی از ملودی خوشم میاد. دختر خوشگل و بامزه ای هستش ولی راه نداره اون منو دوست داشته باشه. منظورم اینه کی عاشق یه احمق میشه؟

 

jan: راستی بچه ها شایعه ی دیشبو شنیدید؟

melody: اگه منظورت اون قاتله هستش باید بگم شندم.

 

flora: من که فکر نمیکنم واقعی باشه.

 jack: چرا؟

flora: خب چرا باید یه ادم بره بی دلیل مردمو بکشه و خب اگر هم واقعی باشه یه قاتل هیچوقت صورتشو نشون نمیده. پس یعنی ساختگی هستش.

jina: شاید.

jan: خب اگه واقعی باشه بنظرتون کی میتونه باشه؟

melody: من که اصلا نمیدونم.

ken: جان نظر تو چیه؟

jan: من نمیدونم ولی خیلی کنجکاوم بدونم.

jina: منم کنجکاوم.

melody: من که تنها چیزی که میدونم اینه که حوصله ام سر رفته.

jan: کیا حوصله شون سر رفته؟

و همه گفتن من

jan: خب نظرتون چیه ما....

flora: جان ، بس کن متوجه نیستی؟ اون قاتل کاملا الکی هستش.بچه ها همتون میگید اون قاتل واقعی هستش؟

جان ، ملودی و کن گفتن واقعی هستش. فلورا ، جینا و جک گفتن واقعی نیست. 

jan: خب بچه ها حتی اگه واقعی هم نباشه تا الان احتما نصف مردم باورشون شده. فلورا؟ واقعا ارزش امتحان کردن نداره؟

melody: راست میگه فلورا ، لطفا.

flora نفس عمیق کشیدن: باشه

melody: هوراااا ماجراجویی.

و یهو زنگ مدرسه خورد.

ken: خب بچه ها الان درسمون تو کلاس چیه؟

melody: جغرافیا داریم.

jan: از جغرافیا خوشم نمیاد.

بعد از تموم شدن دبیرستان......

 

دلقک🔪 

بازم تو مخفیگاه بودم داشتم برنامه میریختم که کیو بکشم

پاشدم لباس استین بلند مشکی و شلوار مشکی ساده پوشیدم نقاب دلقکم رو زدم و چاقو مو برداشتم و رفتم بیرون.

از کوچه بس کوچه هایی رفتم که توشون پرنده هم پر نمیزد.

بلاخره به جایی که میخواستم رسیدم.

خیلی اروم وارد برج شدم و رفتم طبقه‌ی بیست و پنجم!

وارد اتاق شدم و اقای هاردی رو دیدم.

اقای هاردی یکی از اوم های بالا مقام هستش. این مرد تمام پول خود رو از مردم به دست میاره. خانواده های زیادی بخاطر این مرد فقیر شدن. 

این مرد باید بمیره.

hardy: [داره با تلفن حرف میزنه] ببین یه انبار توی دور دست ها درست کن و چیزایی که گفتم رو توش مخفی کن. 

🗣: بله قربان. کار دیگه ای هم هست؟

hardy: راستی برای ناهار سوشی میخوام. خیلی وقته سوشی نخوردم.

🗣: بله قربان.خدانگهدار

چاقو رو محکم گفتم و از پشت داشتم اروم اروم بهش نزدیک میشدم. 

در یک حرکت با یه دستم بدنشو نگه داشتم و با دستی که چاقو داشت چاقو رو به گردنش گرفتم.

🔪: هیچی نگو و کاری نکن تا نمیری.

hardy: تو کی هستی؟ داری چه غلطی میکنی میدونی من کی هستم؟ 

🔪: البته که میدونم. نه تنها میدونم کی هستی خیلی چیز های دیگه هم درباره ات میدونم.

hardy: ولم کن و دنبال دردسر نباش.

🔪: نه دیگه. اینجوری که حال نمیده.

و چاقو رو تا ته تو گردنش فرو کرد و خون از گردنش سرازیر شد.

🔪: خب دیگه اینجوری حال میده.😏

متوجه شدم هر لحظه ممکنه مامور ها برسن پس سریع از تو جیب کتش کاغذی که رمز گاوصندوق روش نوشته شده بود رو برداشتم.

سریع سمت گاوصندوق رفتم و رمزشو زدم. زیپ کیفمو باز کردم و دلار هایی که تو گاوصندوق بودو توش ریختم.

زیپ کیفو بستم و با سریع ترین سرعت فرار کردم.

با عجله به مخفیگاره رسیدم.

رفتم یه گوشه و کیفو پرت کردم اونجا.

یه بسته نودل سرخ کردم و نشستم خوردم......

 

خب اینم از پارت دوم امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه نگران نباشید پارت ها کم کم ترسناک تر میشه پس                از پارت های اول زود قضاوت نکنید.

          ۱۰ لایک و ۱۵ کامنت تا پارت بعدی....✎