
رمان عشق ابدی پارت ۴

برو ادامه مطلب
گابریل : من تسلیم میشم آدرین منو ببخش پسرم و مرینت دخترم شما هم منو ببخش شما باهم هستید و باهم میمونید
کلویی: گابریل چی میگی تو گفتی که آدرین مال منه
لیلا: چی مرینت آدرین غیر ممکنه
گابریل :ساکت باشید من برای مرینت و آدرین بلیت برای ماه عسل سفر به نیویورک گرفتم
مرینت: آقای اگرست واقعا حقیقت داره
گابریل : بله معلومه که حقیقت داره
آدرین،: مرسی پدر مرسی میدونستم آخرش راضی میشی
از زبون من : روز عروسی شد مرینت لباس سفید رنگ و قشنگ حاشیه دار
و آدرین با کت و شلوار اسپورت تلار رو قشنگ کردن
کیک آنها روش نوشتهA M
کلویی از حسادت میمرد
لایلا قش کرد😅
بعد از یک روز رفتن سوار هواپیما شدن
مرینت آدرین رسیدن به نیویورک🇦🇺
یه هتل پیدا کردن و واسه یک هفته اونجا میمونن 💒
بعد وسایل شون رو چیدن لباس عوض کردن و رفتن بیرون تاشب ساعت ۱ بیرون موندن آدرین رفت شام بخره بعد یکی از پشت دهن مرینت رو میگیره و میگه ساکت باش سوار ماشین شو مرینت رو بزور برن تو ماشین دهنش رو بستن
بعد آدرین اومد گفت مری جان مری
آدرین: کجایی
از زبون من : آدرین یک نامه پیدا کرد نوشته بود مرینت پیش ماست بیاد ۱۰۰۰ دلار بدی تا اونو تحویل بگیرید
اون آقاهه به رئیس خودش زنگ زد و گفت
لایلا رئیس کار انجام شد 🥷
عرررررر این پارت هم تموم شد لایک کامنت بزارید و بگید اون مرده کیه از خویش گابریل هست که توی انيميشن هم هست بای بای تا پارت بعد