
رمان عشق ابدی پارت پایانی

پارت آخره حیف واسش ۲۰ تا کامت گذاشته نشه
ادرین: الو پدر مرینت رو دزدین😰
گابریل: چی نه چرا آخه 🧐
آدرین: من دشمن زیاد دارم مثل کلویی فلیکس لایلا 🥺
گابریل : نامه چیزی برات نگذاشتن
آدرین :چرا گذاشتن
گابریل : روش چی نوشته
آدرین: آدرس داده بعد نوشته ۱۰۰۰ دلار میدی تا مرینت رو بهت بدیم وگر نا تا ۲ روز دیگه میکشیمش
گابریل : ۱۰۰۰ دلار پول زیادی ولی واست پرداخت میکنم و مرینت رو پس بگیر شماره حسابترو بفرست واتساپ🤣
آدرین: باشه پدر☺
از بون من : آدرین صبح روز بعد رفت روی آدرس بعد چندتا آدم با خودش هم برد وارد اونجا شد مرینت داد میزد آدرین آدرین
آدرین رفت بقلش دید کسی نیست دست های مرینت رو باز کرد و دید فلیکس اومد و گفت چی شده آدرین دنبال مرینتی آدرین برو گم شو 🚶♂️
فلیکس: ۱۰۰۰ دلار رو بعده
آدرین: حلا که دیدم تویی عمرا بهت بدم بچه ها کارش رو تموم کنید
از زبون من : آدرین مرینت رو برد خونه بهش غذا داد آب داد بعد شب روز آخر رفتن خوش گذرانی بعد صبح که شد وسایل رشون رو جمع کردن و پیش به شوی پاریس
بعد از اینکه رسیدن دیدن همه منتظر شون بودن عکاس ها خبر نگار ها خانوادهاشون و دوستاشون
بعد ۱ سال مرینت از خواب پرید و آدرین رو بیدار کرد
مرینت: باید بریم بیمارستان حالم بده
آدرین:چی شده
مرینت: شکمم درد داره حالت تهوع دارم
آدرین : لباس بپوش بریم
از زبون من رسیدن بیمارستان مرینت رو بردن بعد دکتر گفت آقا مبارکه خانموتون بارداره ۳ ماه که بارداره بچتون دختره
آدرین: چیییییییی پدر شدم
از زبون من : آدرین رفت به دیدن مرینت خیلی خوشحال بودن
بعد از ۲ ماه رفتن واسه خرید برا بچشون لباس کمد اسباب بازی تخت و ..... اتاقش رو درست کردن
بعد از ماه ها شبی رسید که مرینت باید بره بیمارستان
مرینت رفت اتاق عمل بعد از ۳ ساعت بیرون اومد بچه رو دادن دست پدرش
بعد از پنج سال
بابا بیا اینو درست کن
آدرین: باشه عسل خانوم
و بعد به خوشی و سلامتی زندگی کردن پایان این رمان دوست دارید یه رمان دیگه بنویسم