
پارت ۱۶ زندگی ما دو دوست ✨️🦋

سلامممم بعد از سال ها اومدم ادامه👇
- سلامممم من اومدم دلتون واسم تنگ شده بود؟😔
- پارت ۱۶ زندگی ما دو دوست✨️🦋
- اینم با کلی بدبختی نوشتم و انتظار حمایت دارم واقعا
میهو رفت گیم بزنه یکمی گذشت یجی که داشت ورزش می کرد به می هو گفت:تنبل خانوم بجای اینکه روی اون صندلی بشینی بیا یه ذره ورزشی کن بدنت نخوابه
می هو: ولش کن حوصله ندارم
یجی: باشه به درک
زنگ آیفون به صدا در اومد دوستشون بود به در می کوبید و می گفت: لطفا در رو باز کنید لطفا!!!!
یجی و می هو هم سریع از اتاق در اومدن و رفتن در رو باز کردن بعد دوستشون اومد تو و در رو بست
یجی گفت: چی شده؟
دختره نفس نفس زنان گفت: چند نفر ..
.. دُنبالَمَن
یهو دوباره صدای کوبیدن در از پشت اومد
یجی گفت: خیلی خوب آروم باش بر وتوی اتاق مهمان در هم از پشت قفل کن هر چیزی هم شد در دو باز نکن مگر این که من یا می هو پشت در بودیم باشه؟
دختر: باشه
یجی در رو باز کرد
دید ۴ تا مرد گنده که یه چوب دستشونه پشت در هستن یجی رفت جلوتر
گفت: یا شیبال سگیا ( مادر اشتراکی ها) چی میخواید😠
که یکی شون زد تو گوش یجی می هو خواست بزندش کہ یجی جلوش رو گرفت گفت: هه چوگوله( میخوای بمیری )
بعد یارو خندید یجی با پاش زد یارو رو انداخت زمین دعوا شروع شد ۲ تا شون رو زدن رئیسشون هم بهشون گفته بود که اینا زنن حسابشون رو برسین بعد خودش عقب وایساد بود
بعد که دید ۲ تا شون رو زدیم گفت: ای بی مصرف ها بعدش سومی رو فرستاد جلو و خودش هم اومد جلو و چاقو و از جیبش در آورد و گذاشت روی گردن یجی و بعد گفت اگر یک قدم بیای جلو می کشمش از اون ور میهو حواسش نبود یکی از پشت داشت میزدش که یجی داد زد : پشتتتتتت
بعد می هواون یارو رو زد یجی هم پاش رو گذاشت لای پای یارو و یارو هم داشت می افتاد و یجی هم همراه خودش داشت می برد که می هو دست یجی رو گرفت و کشید بالا یا رو هم که چاقو دستش بوده و صورت یجی رو خط انداخت بعدش یجی و می هو افتادن زمین خون از صورت یجی می چکید
فلش بگ به قبل از دعوا
کی مین صدای و داد بیداد شنید و رفته پای پنجره از بالا داشت صحنه های و فحش های يجي رو میدید و بعد جین وو رو صدا کرد همون اول جین وو گفت: بریم پایین کمکشون کنیم ولی کی مین گفت: نه هیونگ به ما چه و نذاشت جین وو بره بعد از اینکه جین وو دید چاقو گذاشته رو گردن یجی سریع دوید و رفت پایین
پایان فلش بگ
بعد از اینکه و جین وو رفت پایین دید یجی افتاده زمین و از صورتش خون میاد
می هو: آخ آخ یجی خوبی؟
یجی : آی صورتم می سوزه
جین وو : خوبین؟
می هو و یجی: آره
می هو : اسمت چی بود؟ (رو به جین وو ) جين وو: من جين وو هستم
می هو : آقای جین وو میتونید به یجی کمک کنید من خوبم زنگ بزنید آنبولانس
جین وو : بله ، نیازی به آمبولانس نیست من بلدم می برمشون توی خونتون
می هو بلند شد و گفت: بله ببرش خونمون منم میام
یجی: هی چی میگین من خوبم
بلند شد و داشت می رفت سمت خونه که افتاد زمین
جین وو رفت بالا سرش گفت: خانوم خانوم یجی !
یجی جواب نداد
جین وو : فکر کنم بی هوش شده هی کی مین بیا کمک کن ببریمش داخل
کی مین تا اومد چیزی بگه می هو اومد گفت: نیازی نیست من کمکتون می کنم
و یجی رو بلند کردن و بردنش داخل می هو در زد دختره کیه؟
می هو: منم در رو باز کن
دختره در رو باز کرد جین وو یجی رو برد داخل و روی مبل گذاشتش دختره تا یجی و جین وو رو دید گفت : این پسره کیه؟
بعدش کی مین هم اومد داخل می هو: پسرا همسایه هامونن
دختره: اها
جین وو: کی مین برو بالا جعبه رو بیار
می هو : نیاز نیست داریم بفرما
جین وو : نه این جعبه نه کی مین برو بیارش سریع
کی مین : باشه
دختره: چی شده یجی چرا صورتش خونیه؟
می هو: چاقو خورده
دختره : چییییی ای وای همش تقصیر منه یجی منو ببخش
کی مین اومد و جعبه رو داد جین وو
جین وو درش رو باز کرد توی کلی وسایل پزشکی مثل گوشی پزشکی پاند و .... کلی چیز های دیگه بود
هیچی زخم یجی رو پانسمان کرد و گفت: باید استراحت کنه از فشار زیاد بی هوش شده چند روز دیگه حالش خوب میشه
بعدش چند تا قرص و دارو داد و گفت اینارو هم باید بدید بهش بخوره
می هو گفت: اها باشه ممنون که کمک کردید
جین وو : خواهش می کنم کی مین بریم
خدافظی کردن و رفتن
دختره : پسره خوشگله
می ھو: کدومشون؟
دختره: دو تاشون
می هو خندید و هیچی نگفت
از اونجایی که فردا کلاس داشتن می هو زنگ زد به مربی و کلاس رو پیچوند
دختره هم کلی تشکر کرد و رفت خونش
- خوب خوب من دیگه مغزم یاری نمیکنه🤣🤣 برای پارت بعد ایده بدین
- بچه ها ممکنه یه مدت پست نزارم چون مریض شدم و حالم زیاد اوکی نیست
- دوستون دارم کلی حمایت یادتون نره😔💜👋