کفش در مدرسه 👠 پارت اول

🎀👑Girl2 🎀👑Girl2 🎀👑Girl2 · 1404/2/8 22:56 · خواندن 1 دقیقه

سلام من ریحانه هستم عشق ثمین☺️🙃

خلاصه داستان:

دختری بنام لینا که یه زندگی عادی توی کره شهر همو داشت وقتی مدرسه اش رو عوض می‌کنه همچین تغییر میکنه

- مامان من آماده ام 

سلام من لینا هستم و ۱۷ سالمه ❤️

من قراره امروز برم به یه مدرسه جدید که اسمش هالو هست همه اونجا یا باید خاندانی باشند یعنی خانواده اش هم اونجا درس خونده باشه یا تاجری یعنی شهریه حدود ۱ ملیون وون باید پرداخت کنند 

+ آفرین دخترم 

یه خنده ریز به مامانم کردم و راه افتادم ☺️

توی راه دستام داشت میلرزید که مثل اون مدرسه نباشه که همه منحرفن 

چشمام گرد شد

همه باهم مهربونن چه خوب 

واییییییییییی خدای من اون همون خوانده معروف بیلی معروف به لوسی هست برگام 

وارد کلاس شدم

اییی خدا اون پسره رو اون کیه چرا آنقدر با بیلی صمیمی هستند 🫣

+ سلام دختر خانم

چییی بیلی داره باهام حرف میزنه

- س س سلام 

صدای از پشت کلاس اومد 

# هه موش زبونش رو خورده 

سرخ شدم که 

پسره اومد و تا جلوی صورتم 

ـ معلومه ژاپنی هستی

 چیییی اون از کجا فهمید

- آره پدر و مادرم ژاپنی هستن

+ خوبه میگم من بیلی هستم و داداش دوقلوم الکس عادت ندارم زیاد حرف بزنه 

سرم رو انداختم پایین 

- منم لینا هستم ، لینا بورینگ

+ عالیه بیا بشین پیش ما 

ـ هی چی شد که اومدی اینجا؟

 با بغض گفتم 

ـ توی اون مدرسه همه منحرف بودن و....

که گریه ام گرفت برای اینکه نبینن سرم و انداختم پایین که اومد جلوی چشمام

- نگران نباش اینجا هیچکس منحرف نیست

هوفی کشیدم و ...

- بیا دستمال کاغذی 

ـ ممنونم 

+ آفرین داداشی 

 که نگاش رو ازم ورداشت و نگاش رو انداخت به پنجره

دستم رو فشار میدادم که معلم اومد

خب تموم شد ببخشید کمه بقیه اش رو هم فردا می‌زارم بای 😅🙃