تکپارتی خون‌آشام

Samin Samin Samin · 1404/2/19 23:57 · خواندن 2 دقیقه

 

 

بزن ادامه که قرارع جرم بدی...

به نام خدا 

روزی دختری به نام ماری درسن16 سالگی به خانواده خود شک میکنم و از آنها درخواست دادن آزمایش دی ای آن میکند.

والدین او برای اینکه به اوثابت کنند که بچه آنها هستش آن آزمایش را قبول میکند.

فردا آن روز*

ماری *خانم دوپون چنگ و آقای تام  بدوید که دیر شده این همه صبر نکردم که شما همه چی رو خراب کنید.

به سرعت از پله ها پایین رفتم و منتظر آنها شدم.

مرکز درمانی درست یه خیابان ان طرف تر بود.

برای همین من کمی از آنها زود تر حرکت کردم و وقتی به جلو مرکز رسیدم سریع فرم رو پر مردم و کمی صبر کردم که سابلین و تام بیاید.

بعد از انجام آزمایش قرار شد فردا برویم و نتیجه آن را بگیریم.

اگر نتیجه اونی که میخاست بشه یا نه مهم نبود فقط دنبال خانواده دیگرم می‌گشتم.

فردا این روز*

به سرعت از رخت خواب پاشدم و سریع لباس پوشیدم خانه را بررسی کردم و همه خواب بودند.

برای همین زود از خانه بیرون رفتم و خودم رو به مرکز رسوندم.

با نتیجه آزمایشی که داده بود نه تنها خودش بلکه کل اون مرکز و مرکز های دیگه از تعجب دهنشون باز بود.

اون دی آن آی توی بدنش نبود و خون اش مثل آب بی ارزش بود.

بعد آزمایشاتی دیگه فهمیدن خون او درمان سرطان سینه و سرطان های دیگه از جمله ریه است.

برای همین از اون درخواست کردن که خون اش رو اهدا کنه ماری این موضوع رو به خانواده اش اطلاع داد.

آنها مخالفت کردن پس ماری هم شروع به لجبازی کرد از خانه فرار کرد و دوباره به همان مرکز درمانی رفت.

و هرچه خون در بدن اش بود که می‌توانست اهدا کند را داد.

بعد از پر کردن سه کیسه پر خون ماری از شدت بیهوشی چشمهایش را بست.

او از این دنیا رفته بود ولی توانست جون هزاران بیمار را نجات دهند.

مادر و پدر او هنوز در غم رفتن او هستند.

آنها هیچ شکایتی نتوانستند از ان مرکز بکند چون دختر آنها تعهد کتبی داده بود و شواهدی در آنجا بود که دختر آنها به خواست خودش رفته بود.

 

 

 

خب نظرتون درباره تک پارتیم چی بود حتما بگید