
تک پارتی دختری در دنیای عجیب

سلام بزن ادامه اما اول خلاصه ( این داستان ۲ پارتی هست )
خلاصه: دختری به نام ایزابل در شهری به نام آنتالیا شمالی زندگی میکرد همچی از اونجایی شروع میشه که......
سلام اسم من ایزابل هست من اهل آنتالیا شمالی هستم و من عاشق طراحی هستم همچی از اونجایی شروع میشه که...
- ایزابل🥹 + مامان❤️ ـ نکو 🌝# لی هو🙃 « سلین و سویا 💕 . بقیه افراد 😉 , لوسی
- مامان غذا چی داریم ؟
+ لازانیا بعدش برو کلاس طراح او راستی خانم لیلی گفت دخترت بیاد برام لباس طراحی کنه
- ام باشه
سریع غذا ام رو خوردم و رفتم پایین
زینگ زینگ
- سلام خانم لیلی
. سلام عزیزم
- اومدم برای لباس
. او باشه راستی ایشون دخترم لوسی هستن
یه حس عجیبی به این دختره داشتم حس مثبتی نبود
- خب پارچتون کجاست
. الان میارم
- بله ، ممنونم
, هی دختره !
- بله ؟!
چییییی یکدفعه قش کردم
بعد از ۱۵ دقیقه بیدار شدم و خداحافظی کردم و راه افتادم
» سلام پس کجایی ایزابل
- هوففف ببخشید داشتم لباس طراحی میکردم
که لی هو رو دیدم
# هی سلام ایزابل
- هوففف سلام
# خیلی وقته ندیدمت
- هوم میدونم
( لی هو )
# بچه ها باورتون میشه ایزابل همون دختر خوشگل کلاس
ـ عزیزم ما دختر خوشگل کم نداریم
( ایزابل)
داشتم از کلاس میومدم که یه گوشی دیدم....
خب تموم 💕✨
امیدوارم خوشتون اومده باشه راستی من اینو بخاطر تولدم و عشقم گذاشتم پس بخاطر کادو هم که شده لایک رو بکوب ....
زدی !؟
آفرین بای 💕✨😉