دختری در دنیا عجیب

R.S🦋 R.S🦋 R.S🦋 · 1404/3/16 08:22 · خواندن 2 دقیقه

بزن ادامه مطلب 😱 😱 

که یه ساعت دیدیم 

لی هو تا منو دید اومد پیشم 

+ ایزابل دست نزنی خطرناک 

- برو بابا

که گرفتم تو دستم و رفتم توش لی هو هم پرید توش 

عهههههه

وای 

عجب دنیایی بود 

بنربیزمبیمسمبثپطچژچلپرمژ ( خر ذوق شدم 🥹)

+ او مای گادددد 

- اینجا کجاست ؟

+ نمیدونمم والا هنگ کردم 

# سلام 

- عهههه تو کی هستی ؟

# من نگهبان هستم 

+ اینجا کجاست؟

# اینجا یه دنیای دیگه س اسمش هم دنیا خوشبختی

+ اوه  یعنی میشه من با ایزابل ازدواج کنم ؟

- میشه دهن گرامی رو ببندی 

# نه یعنی مثل دنیای مرگ و زندگی هست بهش میگن دنیایی خوشبختی و بدبختی خوشبختی برای کسایی که هی بدبختی میارن و میاین اینجا و بدبختی هم یعنی اونایی که بیش از حد خوشبخت هستن میان توی دنیا ی بدبختی 

- میشه رییس تون رو ببینم

# بله...... چرا ؟!

- چون من به اندازه کافی خوشبخت هستم و می‌خوام از اینجا برم 

+ ولی ایزابل اینجا یه دنیای خوبی هه باید از خدات باشه

- هوفف لی هو مامان و بابام نگرانم میشن

+ والا برای من پول جلوی چشماشون رو گرفته بچه رو فراموش کردن

# دنبال من بیایید

ولی عجب جایی بود 

مثل بهشت همه شادی میکردن و شاد بودن

منم دلم میخواست که اینجا باشم ولی مامان و بابام.....

# خب رسیدیم 

- هه نگو

ـ نکو کیه ؟ من نیکی ام 

# سلام ریس

- پس تو رییسی آره ای نکو بگو چرا آنقدر خوشبختی

# نه خانم نیکی ملکه اینجا هستن خوشبخت ترینم و مهربون ترین آدم کره ی زمین

- ایننننن؟؟؟؟؟؟.

ـ بله چیه مگه

+ ببینم من نفهمیدم چی شد

ـ - ببند

- بیا اینجا کارت دارم

ـ بله ؟!

- نکو خودت رو به کوچه علی چپ نزن خودتی ؟

ـ آره بابا فقط به لی هو نگو

- باشه ولی باید ما بریم 

ـ نوچ

- چرا؟!

ـ چون دست من نیست تو اومدی و راه برگشت نیست , سویا بیا مهمون هامون رو ببر اتاق هاشون

با سویا به سمت اتاق رفتیم

جای خوبی بود ولی من دلشوره عجیبی داشتم

(تو اتاق در حال حرف زدن با خودش)

- اوفف ایزابل خانم چه خوشگل شدی 

یه فستیوال موسیقی شب پایین هتل بود آماده شدم و از هتل زدم بیرون.....

خب تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد 

پایان تک پارتی 🩵 

البته ادامه داره تو کامنتا بگید به بزارم