love line 8

♡♬[灰色の蝶]♬♡ ♡♬[灰色の蝶]♬♡ ♡♬[灰色の蝶]♬♡ · 20 ساعت پیش · خواندن 1 دقیقه

بابت تاخیر متاسفم.

https://daigo.ir/secret/51089837106

بیاین ناشناسم همونجا جوابتونو میدم.

قابل توجه شما دشمنان نامحترم که میاین تو ناشناسم فحش میدین،خودتون چه افتخاری داشتین تو زندگیتون؟

_من باید بلند بشم،نمیتونم بذارم که فکر کنن من اضافیم...آره به همشون ثابت میکنم.

جویی بلند شد،عصبانی بود؛از همه ی آدم ها.دستش را به روی تخت زد و سعی کرد عصبانیت خود را کنترل کند.

_هشدار!هشدار!افرادی در نزدیکی شما به شما حسودی میکنند.

از اتاق درمانگاه نگاهی به بیرون انداخت.

_اون دختره رو نگاه کن،خوشگلم نیست!ولی توجه سوهو رو به خودش جلب کرده و با سوهو دوسته،مطمئنم میخواد هانول رو نابود کنه.

_۹۰درصد حسودی

پوزخندی زد،آن دخترها به چه چیزی حسودی می‌کردند؟اصلا آنها چه داشتند؟او زیبا نبود ولی آنها همچون حشره هایی دور شیرینی میچرخیدند و شیرینی را ناامید می‌کردند و از طعم خوش آن لذت میبردند.ترجیح داد فعلا حرفی نزند و تا رفتن آنها صبر کند.

سعی کرد اسم آن پسر را که در بچگی از او سیلی خورده بود را به یاد بیاورد،اما انگار خداوند بازی دیگری زا برای او درنظر گرفته بود!

هشدار آلارم را دوباره روشن کرد و روبروی آن دخترها گرفت.

_بیایننننن بریمممممم لاولاین دارهههه.

خندید و خندید و خندید،آنقدر خندید که تابحال هیچوقت در عمر خود نخندیده بود:)