
FOREVER CUSTOMER P1

های ادامه
سلام سلام چند روز نبودم واکسن زده بودم دستم درد میکرد ولی الان آمدم با یه رمان جدید اسمش FOREVER CUSTOMER یا همون مشتری همیشگی میراکلس هستش چند وقت میراکلس فن نیستم ولی خوب زیاد رمان نوشتم ازشون الانم یه رمان دیگه رو شروع کردم لطفا ازم حمایت کنید خیلی دوستون دارم خوب بریم سراغ رمان جدیدی که نوشتم .
..............................................................................
سلام به همگی من مری هستم البته دوستام منو مری صدا میزنن در اصل من مرینت هستم دختری از شهر شلوغ پاریس شهر عشق من تو گلخانه ای کار میکنم من عاشق گلم هر روز روزم با گل و کلی مشتری های مختلف شروع میشه یکی یه دسته گل رز میخواد یکی یه دسته گل نرگس و... زندگی تو پاریس خیلی برام عجیب بود چون من رویا داشتم برم نیویورک ولی دیگه نمیتونم برم چون بخاطر پدر و مادرم پاریس رو انتخاب کردم در مغازه باز شد و یه مشتری وارد شد
×سلام خانم خیلی خوش آمدید چه کمکی میتونم بهتون کنم ؟
+سلام یه دست گل رز سیاه میخوام
خیلی عجیب بود رز سیاه دقت به لباس هاش کردم فک کنم به مراسم عزاداری میره
×بله حتما خانم
بعد ۳ دقیقه دسته بندی گلش تموم شد
×بفرمایید
+چقدر میشه ؟
×۱۰۰ دلار
پول گذاشت رو میز و رفت خیلی حالش خوب نبود اه از دست دادن عزیز خیلی سخته به یاد مادربزرگم که ۳ سال پیش مرده بود افتاده بودم من خودم گل هاشو رو آورده بود ولش کن من خیلی تو گل فروشی عالی بودم خیلی زود راه افتادم همسن های خودم تا به الان ازدواج کرده بودن ولی من نه اصلا به ازدواج فکر نمیکردم خیلی نگران میشم وقتی بهش فک میکنم بیشتر رو کار و زندگی تمرکز داشتم تا آینده و ازدواج راستی من به جز گل فروشی کار دیگه دارم من استاد دانشگاه بودم مدرس زبان فرانسه و آلمانی آره راستش میدونم خیلی باحاله دوتا زبان رو باهام بلد باشی حالا سوال اینجاست که چرا گل فروشی استاد دانشگاه به این خفنی هم پولش هم کلاسش من از اول بچگی به گل و گیاه علاقه مند بودم وقتی مادربزرگم زنده بود باهام گل میکاشتیم و کلی چیز یادم میداد و از وقتی رفته تصمیم گرفت بخاطر اون هم شده گل به مردم بدم مادربزرگم معتقد بود که گل لبخند رو لب میاره کسی که عاشق رز میده معشوقش کسی که ناراحت و غمگین گل رز سیاه میده گل رو یه زبان میدونست و منم با حرفش موافقم گل ها چیز های زیبا هستن برای ابراز علاقه به هم دیگه هر احساسی رو میشه بیان کرد با هر رنگ و نوعش خوب من باید برم دانشگاه کلاس داشتم سوار ماشین شدم رفتم به سمت دانشگاه فکر کنم ۵ تا کلاس داشته باشم امروز تا خود شب اینجام پس..
پنجمین کلاس هم تموم شد ساعت چند اصلا ساعت حدود ۱۰ شب بود باید میرفتم خونه واقعن روز خسته کننده ای داشتم با هزارتا دانشجو سر و کل زدن کار سخته ای و علاقه نمیزاره جا بزنم انقدر تو فکر بود که نفهمیدم که کی رسیدم خونه
+مامان بابا من آمدم
×سلام عزیزم خوش آمدی خسته نباشی بیا شام حاظر
+سلام مامان ممنون برم لباسم رو عوض کنم بیام بابا کجاست؟
×بابات یه چند روز نیست
+کجا رفته؟
×خوبه عموت
+چرا؟
×عموت به کمک نیاز داشت چقدر سوال میپرسی مگه خسته نیستی برو لباست رو عوض دیگه
رفتم تو اتاق یه دست لباس پوشیدم رفتم به سمت میز گوشی رو برداشتم دیدم آلیا ۵ باز زنگ زده میکشم ولش کن بعدا بهش زنگ میزنم رفتم پایین
+به به خیلی ممنون خیلی گشنمه مامان
بعد رو صندلی نشستم
×بفرمایید نوش جان خوب از خانم استاد دانشگاه چه خبر ؟
+هیچی امروز ۵ تا کلاس داشتم دیونه شدم از دستشون
×بچه ان مگه ؟
+ایکاش بچه بودن خیلی بد رفتار میکنن بعد من عصبی میشم قاطی میکنم خیلی بد
×اوه پس مشکل چیز دیگه ای زیاد اهمیت نده مهم نباش برات لذت برم از زندگی و کارت مری میدونی ما فقط ۱ بار زنگی میکنم
+حق با توعه مامان مرسی از راهنماییت
شام که تموم شد ظرف هارو شستم رفتم بالا باید به آلیا زنگ میزدم
×چه عجب!!!
عصبی به نظر میرسید
+به به سلام بر زیبا ترین دختر پاریس
×مسخره بازی در نیار بگو کجا بودی
+اوه باش باش داشنگاه امروز ۵ تا کلاس داشتم
×میمردی یه پیام بدی بگی دلم هزار راه رفت
+اوه پس نگرانم شدی ببخشید تو کجایی بیرونی
×آره با مامانم رفتم خرید
+خوبه آلیا فردا میای گل فروشی پیشم ؟
×ام بزار ببینم وقت دارم ...... آره دارم میام
+پس فردا میبینمت مواظب خودت باش
بعد قطع کردم رو تخت دراز شدم خیلی نگران بودم نمیدونم چرا امیدوارم همچی خوب پیش بره بعد آروم آروم آروم خوابم برد.
خوب این از اولین پارت رمان جدیدم امیدوارم خوشتون بیاد لطفا حمایت بشه خیلی دوستون دارم خیلی مواظب خودتون باشیدنظرتون درباره ی کاور رمان بگید بای بای :)