
MAFIA GAME

《پارت 1》
خببب این رمان جدیدم امیدوارم خوشتون بیاد
تو این پارت هم معرفیش میزارم هم بخش کوتاهی از رمان
ژانر رمان: غمگین، مافیایی
شخصیت های اصلی: هارام، جونگکوک، یونا
شخصیت های فرعی هم هستن که داخل رمان اضافه میشن.
(و اینکه من اصلاا شیپ نمیکنم و اسم ها رو همینجوری گذاشتم پس شیپی درکار نیس)
خلاصه رمان:
جونگکوک پسری که عاشقانه با همسرش هارام زندگی میکرد و تمام عشقشو ریخته بود تو زندگیش ولی بعد یه مدت اتفاقی واسه جونگ کوک میفته که باعت میشه با هارام سرد بشه و کلا فراموشش کنه...
هارام : سلام عزیزم خسته نباشی
کوک : علیک و رفت داخل اتاق
هارام : خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم شام رو گرم کردم کشیدم منتظر کوک بودم اومد یه لیوان اب خورد داشت می رفت داخل اتاق
هارام: عزیزم شام گرم کردم نمی خوری
کوک : خوردم رفت داخل اتاق
هارام :چرا اینجوری می کنه مگه من چی کار کردم اون اصلا بیرون شام نمی خورد حالا حتی یه شبم باهام شام نمی خوره ولی من هر شب شام درست می کنم منتظرشم ول کن شام شدم همه غذا ها رو گذاشتم داخل یخچال ظرف ها رو شستم و رفتم تا بخوابم اومدم روی تخت دراز بکشم که...
کوک : برو یجا دیگه بخواب
هارام : چرا؟ (با بغض ناراحتی )
کوک: چون دوست ندارم کنارم باشی حالا هم برو (سرد)
هارام: مگه چی کار کردم باهام اینجوری می کنی (ناراحت اروم بغص هنوزم داره)
کوک: گمشو بیرون حوصلتو ندارم خستم
هارام : بدون هیچ حرفی سریع رفت داخل اتاق مهمان و بغضش ترکید دلش پر غم بود چرا باهام بد رفتار می کنه کسی که نمی زاشت به من کمتر از گل بگن حالا بهم می گه گمشو بیرون حوصلتو ندارم همون کسی که چون دوستم با تندی و بلند بهم گفت برو بیرون زدتش و دیگه نزاشت ببینمش حالا بهم می گه گمشو دیگه حوصلتو ندارم حتی نمی خواد منو بینه اگه یه بار بود می گفتم خسته است اما یه ماه یه ماه خسته است توی این یه ماه حتی یه کلمه درست حسابی باهام حرف نزده نه نمی تونه این باشه نه امکان نداره گفت حوصله منو نداره یعنی نه بابا اشتباه می کنم.
خب این پارت 1 بود.
بنظرتون ادامه بدمش یانه؟
برچسب رمان و هنوز مهسا اضافه نکرده ولی وقتی گذاشت همه پارتاش میزارم.
و بازم میگم هیچ شیپی درکار نیس.