بفرما ادامه مطلب دوباره اومدم با یه روایت کوتاه دیگه که شاید حرف دل شما باشه یا چیزی که براتون اتفاق افتاده 

+تو از من متنفری ؟ 

-نه البته که ازت متنفر نیستم من خیلیم دوستت دارم 

+پس چرا نمیذاری مثل بقیه زندگی کنم؟ منو آوردی بین این دیوار های بلند هیچ‌کس رو نمیبینم هیچ دوستی ندارم نمی‌تونم به هیچکس اعتماد کنم 

-برای محافظت از خودته 

+محافظت از من در برابر کی؟!

-در برابر هرکسی که بخواد بهت آسیب بزنه اینجوری تو در امان هستی 

+من در امان نیستم من تنهام 

-وقتی تنها باشی کسی نمیتونه بهت آسیب بزنه

+و کسی هم نمیتونه دوستم داشته باشه یا کمکم کنه 

-من کنارتم 

+منظورم یکنفر غیر از تو بود یه دوسته واقعی کسی که بتونم باهاش حرف بزنم و وقت بگذرونم 

-میدونی که آخرین دفعه چیشد ما نمی‌توانیم ریسک کنیم دوباره نه 

+ایندفعه حواسم هست اون فقط یه اشتباه بود و و...

-و تو آسیب دیدی، رفتی توی خودت کم حرف شدی.غمگین شدی.افسرده شدی.  من نمی‌ذارم دوباره تکرار بشه 

+ولی این دفعه فرق میکنه 

-هردفعه میگن این دفعه فرق میکنه این آدم فرق میکنه این دوستی فرق میکنه ولی هیچ فرقی نمیکنه

+پس چی ؟ میخوای تا ابد اینجا نگه ام داری؟ منزوی و دور افتاده بزرگ بشم؟ الانشم به اندازه کافی عجیب و غریب هستم 

-تو عجیب غریب نیستی عزیزم تو فقط فرق داری و ممکنه اونها از این فرق خوششون نیاد 

+تو که هیچوقت ازشون نپرسیدی 

-من سعی کردم واقعا سعی کردم ولی گفتم شاید اونها از تو خوششون نیاد نمیخواستم آسیب ببینی نمی‌خواستم ناراحت بشی پس ترجیح دادم تنها باشی و دورت یه دیوار بلند و سرد کشیدم که دست هیچکس بهت نرسه ولی... هنوزم کارساز نیست 

+کارساز نیست چون این راهش نیست می‌دونم میخوای ازم محافظت کنی ولی من دیگه بچه نیستم میتونم از خودم مراقبت کنم 

-ولی اگه به کمک نیاز داشتی ؟ اگه مشکلی پیش اومد؟ اگه همه چیز خوب پیش نرفت چی ؟ 

+اگر بخوای تمام مدت پشت این دیوار ها بمونی، به اما و اگه ها فکر کنی هیچوقت نمیتونی جوابی که دنبالش رو به دست بیاری. باید از این دیوار ها بریم بیرون با بقیه اشنا بشیم 

-اگه به کمکم نیاز پیدا کردی بدون من کنارتم و من دوستت دارم و فقط می‌خواستم ازت محافظت کنم 

+می‌دونم، چرا هیچوقت به دیگران اعتماد نداری ؟ 

-چون میترسم از اینکه اعتماد کنم آسیب ببینم از اینکه آنها خود واقعی منو بشناسن و طرد بشم، حالا هم این ترس هارو به تو منتقل کردم و آوردمت داخل این دیوارها چون فکر می‌کردم دارم کار درستی میکنم 

+ولی همه ی آدمها بد نیستن میشه به بعضی ها اعتماد کرد و پیششون خود واقعیت بود،انها هنوزم دوستت دارن 

-اگه نداشتن ؟ 

+پس یعنی اونها دوست یا عزیزان واقعیت نبودن 

-واقعا می‌خوای بری ؟ بیرون دیوار ؟ کنار اون همه ادم که نمیشناسی شون ؟ 

+آره می‌خوام برم و دوست پیدا کنم، اعتماد کنم و دوست شون داشته باشه. آنها هم منو دوست داشته باشند 

-دوباره همدیگه رو میبینیم ؟ 

+آره. من هیچوقت فراموشت نمیکنم تو اولین دوستی بودی که دارم، اولین کسی که دوستم داشت و ازم محافظت کرد. تو اولینه من هستی و اولین ها فراموش نمیشن

 

اگه خوشت اومد لایک و کامنت فراموش نشه بای بای ❤️