ᴛᴢᴀᴅ ꜱʜɢʜ🧸🎀
23 ساعت پیش · · خواندن 1 دقیقه سلاممم چطورید من اومدم با ی رمان جدید و جنجالی⭕🤩🔥
📃خلاصه: زندگی دوتا رفیق در مدرسه و چالش های زندگی🧚🏻♀️🩷
من این رمان رو خودم مینویسم و توی چنل روبیکا هم میزارم 🌸
فقط کافیه اسم رمان رو بزنی تا برات بیا بالا🔥خوب دیگه برو ادامه💘💘
راستی کسی میتونه کاور بسازه بیاد گفتمانم🌊💞
ᴛᴢᴀᴅ ꜱʜɢʜ🧸🎀
#𝑷𝑨𝑹𝑻_1
*❀°نـــگـار°❀
خندهاش زیباترین منتظره ای بود که تا ب حال دیدم
بارون شدیدی داشت میبارید و هر دومون خیس آب شده بودیم.
داشتیم پیش هم میخندیدیم که خانم محمدی اومد. مدیر بد اخلاق که همه ی
مدرسه ازش مث سگ میترسیدن.
اومد جلو داد زد:
_اینجا چه غلطی میکنید!! میخوایید اخراجتون کنم، گمشید برید خونه!!
مریم اومد جلو و پیش قدم شد:
+چشم خانم الان میریم فقط شما داد نزنید.
_هِررری نبینمتون.
منو مریم که سال شیشمه که باهم دوستیم
تا به الان که نهمیم و انتخاب رشته داریم.
من میخوام برم عکاسی و اون میخواد بره نقاشی.
مریم موهاش کوتاهه من موهام بلنده، اون رک بود من نبودم،
اون برونگرا بود من درونگرا، اون اعتماد به سقف داشت من اندازه ی لوبیا
اعتماد به نفس نداشتم، من مهربونم کافیه ی حرف به مریم بگی تا زنده زنده
دفنت کنه و تفاوت های دیگه.
من موندم یا این همه تفاوت چجوری باهم دوست موندیم.
همینطوری که داشتم وسایل کیفمو جمع میکردم مریم گفت:
_امروز میای کافه؟!
+نمیدونم، باید برم خونه ببینم چی میشه.
_اهان OK
+اره دیگه، وسایلاتو جمع کردی؟
بریم؟
_اره بیا بریم.
⊱┄┅┄┅┄┄┅┄●🎀🧸●┄┅┄┅┄┄┅┄⊰*
خوب پارت اولشه اگه دوست داشید بگید ادامه بدم♡♡
خوب دیگه بوس بابای💘💘