Part 1✨

سلامممم من اومدمممم با رمان اومدمممم🎀

خیلی خب برو ادامه🫡🤣✨🎀

 

#pârt1

#همخونه‌ای‌عاشق🎀✨

 

شب شده بود ، هوا گرگ و میش بود و ستاره ها توی آسمون میدرخشیدن.✨

فصل تابستون بود و هوا گرم بود

از ماشین پیاده شدم و پول ماشین رو دادم 

به سمت در رفتم و کلید رو از تو کیفم در آوردم و کلید رو توی در چرخوندم🔐

وارد حیاط شدم. حیاط یه جای مخصوص برای

نشستن داشت.

که بهش میگفتن ایوونی 

یه باغچه ی بزرگ توی حیاط داشتیم که پر از گل های رنگارنگ 

خوشگل بود🌈

من و عسل و امیر توی یه خونه زندگی میکنیم .

راستی ما الان ترکیه هستیم اما اصالتا ایرانی هستیم اما من یه رگم ایرانیه و یه رگم ترک❤️

کفش هام رو در آوردم و توی جا کفشی گذاشتم

کلید رو توی در چرخوندم و رفتم داخل ، 

عسل حموم بود و امیر داشت TV نگاه میکرد 

نیم نگاهی بهش کردم و بلند گفتم : 

- سلام بر اهالی خونهههه عشقتون اومدددد😜

~ چه عجب خانم خانما اومد 

- امیر چند بار گفتم به من نگو خانم خانماااا 😑

~ باشه خانم خانما😂

هوفف ولش کنید این ک&صخله 

خب بریم سراغ خونه خونه یه دو تا 12 متری میخوره که دقیقا جفت در آشپزخونه هست 

و روبه روش هم حال و پذیرایی 

از پله ها که یکم از آشپزخونه فاصله داره 

بالا بری می‌رسی به 4 تا اتاق که هر کدوم بالکن و دارن که بالکن هامون به هم چسبیده 

مثلاً میتونم از اتاق خودم از طریق بالکن برم اتاق امیر یا عسل 

یه راهرو هست که 3 تا اتاق هست سمت چپ 

و اتاق مهمان هم سمت راست 

اول اتاق عسله 

بعد اتاق من و بعد امیر 😄

........

🎀✨

خیلی خب شرط پارت بعد 20 کام و

10 لایک 

بوس به ک... ببخشید میخواستم یه چیز بگم 🤣🫡

بوس به لپتون بای بای🎀✨