رمان عشق شکسته پارت 13

سایه ماه · 15:09 1400/05/24

مردم میگن ما عجیب غریب ایم

اما ما فقط توی زندگی هامون

کلی رنج و بدبختی کشیدیم.

یه گروه داریم.

یه گروه داریم

که هر وقت به اینه نگاه میکنند

نوجوون های شکسته ای رو میبینند

همه ی کسایی که میشناسن مون فکر میکنند

ما هنوز هم همون بچه های 12 ساله ی شاد و بیخیال هستیم

اما کسی نمیدونه اون بچه ها سالهاس که مردن

قبلا با دنیا هیچ رازی نداشتیم.

اما الان کسی حتی خودمون

از درونمون خبر نداره.

برید ادامه. راستی لولو هم سلام میرسونه.

آلیا :عزیزم.

نینو: جانم عشقم.

امیر رضا: جانم. (از گوش الناز دود بیرون میزنه)

بقیه هم فقط دوست پسرا شون توجه میکنند.

الناز: حالا من .عزیزم؟

نیت که بالای دیوار بود سقوط میکنه. لوکا در راه افتادن داداش الناز رو له میکنه .

امیر رضا هم میگه :من مردم یا زندم؟ یه پراید ایرانی ویراژ میده و 3000000 نفر و میکشه .(پراید از کجا اومد دیگه؟ این جزو فیلم نامه نبود) الکس هم درحال اسکیت سواری میخوره به تیر چراغ برقی که خیلی شل بود سقوط میکنه رو سر کت بلانس که از آینده اومده و لایلا پودر میشه و تاسیسات نتنس منفجر میشه. یه آجر هم میخوره تو سر آدرین بدبخت. مرینت هم غش میکنه.

الناز: و اینگونه الناز برنده میشه.

آلیا: الناز جان یه عزیزم گفتنت همه رو پودر کرد. در ضمن هممون بد بخت شدیم.

الناز : چرا؟

الکس : چون الان کت بلانس داره شهر رو داغون میکنه و داداشتم مفقود شده.

الناز: خب پس واقعا به معنای واقعی کلمه بدبخت شدیم.رفت.(و از یه میله ی آهن که داره میاد سمتش جا خالی میده.)

ماریا: فقط عزیزم گفتن الناز رو شما ملاحظه کنید.

لولو: اگه کامنت ندید میام تو خوابتون.👿😈

نویسنده: بخا راست میگه من یه بار توی یه وب دیگه تا یک ماه پارت ندادم هر شب خواب ایشون رو میدیدم. ولی خب اینکه بقیه نظر نمیدادند هم بی تاثیر نبود.