رمان عشق شکسته پارت 20

سایه ماه · 14:06 1400/06/19

مردم میگن ما عجیب غریب ایم

اما ما فقط توی زندگی هامون

کلی رنج و بدبختی کشیدیم.

یه گروه داریم.

یه گروه داریم

که هر وقت به اینه نگاه میکنند

نوجوون های شکسته ای رو میبینند

همه ی کسایی که میشناسن مون فکر میکنند

ما هنوز هم همون بچه های 12 ساله ی شاد و بیخیال هستیم

اما کسی نمیدونه اون بچه ها سالهاس که مردن

قبلا با دنیا هیچ رازی نداشتیم.

اما الان کسی حتی خودمون

از درونمون خبر نداره.

فاز شما دوتا دیوونه چیه؟ اخه ادم برادر خودش رو از برج ایفل میندازه پایین. نه خب ابر قهرمان باشه. در هر صورت مگه داداش تو نیست.

الناز: ببینم من نویسنده ی داستانم یا تو؟

من: من

الناز: پس اینقدر بهم گیر نده.

همه یه نگاهی به هم می کنند.

(در این میان )

مایورا: یادم باشه بعد این جریان اگه زنده موندم برم استعفا بدم.( کار خوبی میکنی)

یوزپلنگ: ( مشغول کار میشه)

لیدی باگ : الان داری چیکار میکنی؟

یوزپلنگ: دارم یک سر این تور رو به تیر کمونم گره میزنم.

حاکماث : که مایورا و مارپیتون رو نجات بدی.

یوزپلنگ: بله. ( تیر را رها میکند) خب تا اون دوتا خودشون رو برسونند یه چیز مهم درباره مبارزه با یک تسخیر شده. نزارید  پنجه هاش به کسی بخوره حتی به خودتون هم نباید بخوره. چون اگه بخوره اون فرد به تدریج قلبی مثل سنگ پیدا میکنه و درنهایت تبدیل میشه به یک تسخیر شده. حتی میرالکس لیدی باگ  هم نمیتونه زخمایی که یه تسخیر کننده بهتون میزنه رو خوب کنه. منو مارپیتون میتونیم با تیر جادویی مون تسخیر شدگی رو برگردونیم. ولی تیر باید به سینه اش بخوره و جای سخت ماجرا اینکه تسخیر شده جلیقه ی زد گلوله داره. و باید یکی جلیقه رو نابود کنه. ولی نمیتونیم اطمینان داشته باشیم که اون فرد زخمی نشه. چون حتی یه زخم ریز مثل خراشیدگی کافیه تا در عرض 14 روز تبدیل به یک تسخیر شده بشه. و یه چیزی کسی که تسخیر شده هارو کنترل میکنه میتونه تمام چیز هایی که فرد زخمی میبینه رو ببینه پس اگه زخمی شدید باید معجزه گرتون رو بدید. و حافظتون رو درباره ی هویت همکارتون پاک بشه البته تا زمانی که تسخیر شدگی بروز بده و خنثا بشه. بعد چیزایی که از هویت همکارتون  یادتونه خود بخود بر میگرده.

پایان پارت 20