عشق شکسته: پارت 2 فصل دوم

سایه ماه · 14:08 1400/07/05

یک...دو...سه.. صداش هنوز توی گوشامه

چهرش هنوز جلوی صورتمه

هرجا میرم می بینم

کسی نفهمید.. کسی نفهمید...

کسی نفهمید چه دردی میکشم

کسی نفهمید دردی که من میکشم

از یک مرگ فجیع بدتره

اوه اوه اوه

هر روز با مرگ درگیره.

اما کسی نفهمید چرا

او اواو

اون جواهر زندگیم رو تغییر داد

تغییرم داد

کاری کرد که عشق رو تجربه کنم

خرد شدن رو تجربه کنم

بفهمم کسایی که یک عمر خرد شون میکردم

چه زجری میکشیدند

او اوه

اون یک رازایی داره

راز های بزرگ

او او

همه چیز توی دنیایی که افسانه ها واقعی میشن ممکنه

همه چیز ممکنه

همه چیز توی دنیایی که خوناشام ها و گرگینه ها هستن

ممکنه.

همه چیز هایی که توی دنیا ی ادما غیر قابل تصوره

اینجا کاملا عادیه.

او او او

این یه داستانه

ولی از اون داستانایی نیست که رومئو به ژولیت میرسه

این یه اهنگه

یک اهنگ مرگ اساست

همه چیز توی این دو دنیا ممکنه

دنیا ی ادما و دنیای افسانه ها

همه چیز امکان داره

واه واه واه اوضاع داره جذاب میشه. به احتمال 75% توی این فصل یکم از گذشته ی الناز معلوم میشه البته ممکنه از چیزی که ممکنه بخونید زیاد خوشتون نیاد ولی چه میشه کرد؟

ماریان: باشه

*ادامه ی داستان*

یوزپلنگ: من اومدم.

ببر وحشی: بهم بگو کجا بودی؟چی شد؟

یوزپلنگ: هیچی فقط یه عده خوناشام بصورت اشتباهی منو دزدیدن

کت نوار: خوبه که اومدی ببر وحشی داشت دیوونه میشد. و مارو هم کلافه میکرد.

یوزپلنگ:واقعا؟...ام بیخیال فعلا باید به ایشون رسیدگی کنیم.

مایورا : به کی؟

یوزپلنگ:به همین تسخیر شده ای که داره میاد سمتمون.

راوی

خلاصه اونا حواس خویش را جمع کرده و جا خالی میدند.

حاکماث: این یکی از شکست قبلی سخت تره.

لیدی باگ: برای اولین بار موافقم.

یوزپلنگ: ریناروژ بپا.(ریناروژ از زیر ماشین جاخالی میده)بخیر گذشت.

تسخیر شده به سمت اونا چاقو پرت میکنه.

یوزپلنگ: موظب باشید چاقو ها زخمیتون نکنند.

همه جاخالی میدند.

لیدی باگ میپره بالا تا از چنگال تسخیر شده که سمتش اومد جا خالی بده.

کت نوار: هی یوزپلنگ یه چیزی که به تسخیر شده اویزونه دیدم.

یوزپلنگ: ای خدا الان فهمیدم چرا سخت تر میشه تسخیر شده رو شکست داد . ارتقا پیدا کرده.کت نوار اون چیزی که به تسخیر شده اویزونه رو ( میپره و از پنجه های اون  تسخیر شده جاخالی میده)نابود کن.

کت نوار: کتاکیزم(نابود میکنه)

یوزپلنگ: خدایی این یکی خیلی سخت بود..

*فردا*

بخدا خفتون میکنم اگه نظر ندید.