صدای یه دختر: در طول روز..

ما دانش اموزان معمولی دبیرستانی هستیم.

ولی کسی نمیدونه که این دبیرستان...

پر از رازه!

این یه زندگی معمولیه

بدون جادو

بدون تکنولوژی خیلی پیشرفته

ولی کی گفته که داستان چند تا بچه دبیرستانی معمولی نمیتونه جذاب باشه؟

یه پسر:

  باز دوباره.

یه روز دیگه هم سر رسید!

این دنیا کاری کرده که ما دور خودمون بچرخیم!

هر روز!

هر ساعت!

دختر:

کی گفته که یه زندگی معمولی نمیتونه هیجان انگیز باشه؟

این یه زندگی معمولیه!

بدون جادو!

درسته که توش هیچ اخر الزمان خفنی نداره!

ولی برای هیجان انگیز شدن این زندگی حتما لازم نیست تو اخر الزمان زندگی کنیم.

(توضیح: یعنی یه زندگی عادی هم میتونه هیجان انگیز باشه)

همه باهم:

ما به جادو و جنبل نیازی نداریم!

زندگی خودش هم همینطوری هیجان انگیزه.

باز یه روز دیگه سر رسید!

او او او

این دنیا کاری کرده که ما دور خودمون بچرخیم!

هر روز!

هر ساعت!

ما دور خودمون میچرخیم!

شعر جدیدم رو حال کردید؟ هر یکی دو هفته از این رمان پارت میدم. پس تا اون موقع میتونید نظر بدید. البته باید بگم حالا حالا ها بچه ها فعلا رفتن تو نخ تنظیم کردن متن اهنگ. ولی خب باید ریتم اهنگ رو تنظیم کنند نگران نباشید. هر وقت تنظیم اهنگ شون تموم شد یکم از داستان هم جلو میره. شرمنده

 

مرینت: گیتار ها(از همه نوع).

 ادرین: حالا اونایی که گیتار برقی میزنند باهام بخونید.

*همه حتی اونایی که گیتار برقی میزنند تو بلند گو ها میخونند*

یه دل داریم ریاضی

یه دل داریم جبر

یه معلم داریم به اسم.....

خانوم مندلیف.

یک معلم داریم که اسمش ما رو یاد لیف حموم میندازه

یک دل داریم ادبیات

یک دل دارم علوم

یه دل داریم ریاضی.

دیگه چی داریم؟

یک کلاس پر از بچه!

بچه های غیر عادی

بچه های شیطون.

*مرینت هم در همون حال به بچه ها میگه کدوم ساز ها رو بزنند*

ادرین: نینو میکروفن مال تو!

نینو: جانم؟!

نینو: من نینو لحیفم. یه دبیرستانی

فرقی با بقیه پسرا ندارم.

ولی این حرف تا زمانی درسته که حرفی از باحال بودن به میان نیومده باشه.

وقتی حرف از باحال بودن باشه من و دوستام حرف اول رو میزنیم.

اره قائده اش اینه رفیق!

تو حالت عادی ما فرقی با شما نداریم.

ولی وقتی حرف از باحال اومدن به میمون میاد؟!

مرینت: این ماییم که حرف اول رو میزنیم!

نینو: اره رفیق قائده اش اینه!

مرینت: تو حالت عادی ما فرقی با شما نداریم.

نینو: ولی وقتی حرف از باحال بودن به میون میاد.....

مرینت: بچه های این دبیرستان اند که حرف اول رو میزنند.

الیا*روی صحنه میاد*: حق با اوناست!

حالا کی پایه ی کمی مسخره کردن معلمایی هست که مثل هیولا هستند؟!

ادرین: حالا اونایی که ویلون میزنند بخونید.

*همزمان صدای ویلون میاد*

کتاب و درس و مشق

همه رو بریز دور

اما صبر کن

اول اونو بخون

مردم میگن اگر سدیم و کلر رو ترکیب کنی...

نمک بدست میاری!

میگن 2a با 2*a برابره

میگن که اگر برای جبر علامت ضرب بزاری با x اشتباه گرفته میشه

یه دل داریم ریاضی

یه دل داریم ادبیات

  یه دل داریم که توش پر درسه       

ادرین: به قدری که باید معلما رو مسخره نکردیم نه؟!

ویلون زن ها: دقیقا!

مرینت: یه معلم داریم به اسم مندلیف

اسمش ما رو یاد لیف حموم میندازه.

میگن صفر به المانی میشه null

یه دل داریم که همون هم از دست این درسا پیر شده.

مگه نه بچه ها؟

خواننده ها*اونایی که ساز نمیزنند و فقط متن رو میخونند*: دقیقا!

لوکا:...........

ادامه دارد..........

تو این پارت بیشتر از اینکه داستان رو بخونند دارن متن اهنگشون رو تنظیم میکنند. ولی اگه نتونند ریتم مناسب رو پیدا کنند که نمیتونند شرط رو ببرند.