اهنگی برای این پارت ندارم. چون موضوع حماسی ای نداره.

برید ادامه.

انچه گذشت:

چه پیشگویی وحشتناک و مهیبی امیدوارم واقعی نباشه.

***&&&***

چرا بهم نگفتی؟

***پایان انچه گذشت***

تیکی: بچه ها نمیخوام نگرانتون کنم ولی کسی پدر ادرین رو ندیده؟

امیر رضا : فک کنم رفته باشه حموم. (تو این وضعیت؟ خدایی؟!)

تیکی: خدا رو شکر. فکر کردم با میرالکس باکس فرار کرده.

از اونور

از زبون الناز

داشتم کار هام رو میکردم چشمم به یه کاغذ توی کشوم افتاد اونو برداشتم و متنش رو خوندم*دوستان ملکه از پیشگویی کپی گرفته بود و کپی پیشگویی رو به مرینت داد * دیدم دوربینه داره نگام میکنه که چی دارم میخونم.

من: بیا. من میدونم که داری فضولیم رو میکنی. بیا بیا ببین من دارم به یکی از نقاشی هام نگاه میکنم فضول. بیا" بیا ببین دارم به چی نگاه میکنم. اصلا من میرم توی توالت نقاشیم رو نگاه میکنم. تا چشت در یاد. فضول.*ایشون متن پیشگویی  رو میبرن توالت البته توی لباسشون قایم کردن تا بنظر بیاد که میخواد توی توالت نقاشیش رو نگاه کنه.*

اخیش. خب ببینم چی نوشته؟ در تاریک ترین شب" در شبی بدون ستارگان و ماه جنگی در میگیره. جنگی که با یک لیز خوردن شروع شد و با تا مرز مرگ رفتن یک کفشدوزک و یوزپلنگ تمام میشه و با مفقود شدن دو پسر سیاه پوش یکی ده روز و دیگری دو سال" و در این میان دنیا یا درگیر طوفانی وحشتناک و یا اتشی بی رحم میشود. و خوناشامی میمیرد" روباه و لاکپشتی نیرو های خود را از دست میدن و ارباب پروانه ها اسیر احساسات پدرانه میشه. و میرالکسی که نماد ادمایی که خوبن ولی رنج کمی نکشیده اند نابود میشود. در ان جنگ نقاب ها کنار خواهند رفت و رازی که سال ها در عمیق ترین جای جهان دفن شده اشکار و قلبی از تپش می ایستد. و دشمنی که به خیال همه از رده ی زمانی خارج شده ظهور خواهد کرد. و سرنوشت دنیا به یک تصمیم وابسته خواهد بود. خب بزار فکر کنم . خب جنگی که با یک لیز خوردن شروع شده با تا مرز مرگ رفتن من و لیدی باگ تموم میشه. اما وایستا. یکم پایان تر ادامه ی پیشگویی هست. و میرالکسی که هرگز از صاحبش جدا نشده به عنوان طعمه استفاده خواهد شد. چهار معجزه گر باهم ترکیب شده و قدرت ساخت نهایی و نابودی نهایی را بوجود خواهد اورد. و دو دختر یکی با ضرب نیزه و دیگری با کتاکیزمی تا مرز مرگ میروند و دوشاه مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت و دنیا متوجه وجود صلاحی میشود که فقط دو شاه از وجود ان مطلع بودن. و لیدی باگ  و تیمش با خودشان رو در رو خواهند شد.*ادامش تموم شد* بزار از این پیشگویی و ادامش برای لیدی باگ و بقیه عکس بگیرم*عکس گرفت و فرستاد* خب این از عکس ها خب دیگه من ... انجام بدم.

*در هتل کاترین *

*ملکه ی سابق به قصر رفت*

مرینت: خیلی خب همه اروم فقط قراره بمیریم چیز مهمی نیست.

؟پیغام گیر گوشی مرینت: شما دو پیغام جدید دارید.

الیا: بنظرت اون کیه که لیز خورده؟

ایدا: به نظرم اون کسی که لیز خورده النازه چون دو سال پیش خودش گفت که از یک پشت بوم لیز خورده.

مرینت: این از هویت کسی که لیز خورده بچه ها پیام ها رو بخونم؟

همه: اره

مرینت: هر دوتا از گوشی النازه و دوتا عکسه. اولی که همون پیشگویی بود دومیه هم فک کنم ادامه ی همون پیشگویی هست.

گابریل: چی نوشته

ادرین:  از حموم اومدی؟

گابریل: اره پسرم.

مرینت: و میرالکسی که هرگز از صاحبش جدا نشده به عنوان طعمه استفاده خواهد شد. چهار معجزه گر باهم ترکیب شده و قدرت ساخت نهایی و نابودی نهایی را بوجود خواهد اورد. و دو دختر یکی با ضرب نیزه و دیگری با کتاکیزم تا مرز مرگ میروند و دو شاه مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت و دنیا متوجه وجود رازی میشود که فقط دو شاه از وجود ان مطلع بودن. و لیدی باگ  و تیمش با خودشان رو در رو خواهند شد.

نینو:......ادامه دارد............

این پارت زیادی تعریفی نداشت میدونم. شرمنده.

 

 

 

 

طنز اخر پارت#

الیا: بچه ها این ویدئوی........هی اون گوشی منه!

الناز: بدی اینکه یه بز توی اتاقت بباشه همینه.

بزه: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ!

الناز: زهر مار! اصلا میگم چرا ازش کالباس درست نمیکنید اون طوری بهتره.

زهره: عزیزم اونو از گوشت گوساله درست میکنند نه بز.

الیا: هی پس گوشی من چی؟ گوشی منو اون بز خورد.

الناز: به من ربطی نداره.