
رمان مای کت{MY cat}❤ P3 ❤

از زبان کاگامی:
اهههههههههههههههههه
خداااااااااا
چراااااااااااااااا
چرا مرینت؟
خواهر قطی بود؟
من ترجیح میدادم..
بابا اومد گفت:دخترا اماده شید بریم پیش داداتشتون
مرینت گفت: باشه پدر اومدیم کاگامی بیا بریم
گفتم :باشه
وقتی رسیدیم من قش کردم
از زبان مرینت:
یهو کاگامی قش کرد
که یهو..
لوکا رو دیدم
خودمم قش کردم
بابام گفت: مرینت؟ پاشو داداشت لوکا نگرانته
پا شدم
لوکا؟!
نویسنده مثل اینکه مردم آزاریا؟نمیدونی منو لوکا کات کردیم؟
نویسنده:چی کار کنم خب😎داستان باید جالب بشه!
پایان P3
ببخشید یکم کوتاهه
چون تو هر پات به زور چیزی به ذهنم میرسه😁