My witchcraft school p3

Mily Mily Mily · 1403/12/24 19:44 · خواندن 2 دقیقه

سلام بچه ها میدونم به طور کامل این رمانو فراموش کردید من یک ماه نبودم به دلیل مشکلاتی.. ولی این پارت 3 تقدیمتون

درحالی که همه توی یک کوپه نشسته بودند مرینت به اطراف خیره شده بود و از پنجره بیرونو نگاه میکرد که یک دفعه یک نفر در کوپه را باز کرد و گفت: همه کوپه ها پر هستند میتونم اینجا بشینم؟ 

مرینت اون رو شناخت اون همونی بود که مادرش به مرینت گفت ایستگاه کجاست؛ 

مرینت فورأ گفت بله بفرمایید؛ 

م: اسم من مرینت دوپنچنگ هست، میتونم اسم شما رو بدونم؟ 

آ: من آلیا سزار هستم، خوشبختم

م: همچنین:) 

بعد از مدتی قطار به مقصد رسید و مردی تقریبا سن بالا که قد بلندی داشت و ریش های او تا دل او میرسید گفت سال اولی ها به دنبال من! 

همه میگفتن اون هاگریده و با دست نشونش میدادند؛ 

اونها با قایق به سمت اونور دریاچه رفتند که مدرسه قرار داشت؛ 

زنی امد که نسبتا سن بالا بود و معلوم بود که معلم است او سال اولی هارو به دنبال خودش به سالن اصلی برد تا مراسم گروهبندی رو برگزار کند. 

او اسم هارو شروع کرد از روی لیستی که دستش بود به خواندن، درحالی که صندلی ای کنار او قرار داشت و همه معلم ها و مدیر پشت سر او بر پشت میزی که بزرگ بود و چوبی نشسته بودند. روی صندلی کنار او یک کلاه بود خانم شروع کرد به خواندن لیست؛ 

کلویی بورژوا... دختری با موهای بلوند و چشم های ابی با ناز و عشوه رفت روی صندلی و به محض اینکه نشست کلاه گفت اسلیترین...(در نامه نام های گروه ها و توضیحات داده شده بود) میز بزرگی که دور آن گروه سبز رنگ نشسته بودند بلند شدند و دست زدند نفر بعدی... رز اسمیت(فامیلی رز رو یادم نمیاد) او بر روی صندلی نشست کمی که کلاه با خودش حرف زد نام هافلپاف را داد زد و میز زرد بلند شدند و دست زدند خانمی که لیست دستش بود گفت مرینت دوپنچنگ مرینت با استرس به سمت صندلی رفت کلاه کمی حرف زد و گفت... 

پایان 

پارت بعد

لایک 15

کامنت 20