
کفش در مدرسه 👠 پارت دهم

لیلی بزن ادامه 🩷
یه روز که با خستگی تمام به سمت خونه میرفتم الکس رو دیدم
+ سلام لینا
- ا سلام الکس خوبی ؟
+ ممنونم میگم امروز گوهر رو دیدم مشکوک بنظر نیومد
- امکان ندارد چیزی فهمیده باشه
+ هوم، ولی خب امکانش زیاده
ـ سلام لینا جان خوش آمدی
- سلام ممنونم بیلی
ـ میگم نیم ساعت دیگه کنسرتم شروع میشه میای
- وایی معلومه من ارزو داشتم بیام کنسرت
دیدم که الکس یه خنده قایمکی کرد
- چیه ؟ حرف بدی زدم
+ نه نه اصلا فقط تا حالا کنسرت نرفتی
سرم و پای ن انداختم
- نه راستش چون داداشم ایرانی محسوب میشود و میگفت که کنسرت خوب نیست نمیرم
که اشکم در اومد
+ نه نه خوشگلم من منظورم اون نبود
ـ لینا برو لباست رو عوض کن بریم
چند روز پیش یه لباس نسکافه ای ست با الکس خریدم و اونو پوشیدم
- چطوره ؟
+ امممم مثل ماه شدی خوشگلم
- ممنونم
ـ بریم که دیر شد
دیدین دیدین
گوشیم زنگ خورد 😐
تموم ببخشید اگه بد بود ولی خب شاید پارت بعد منحرفی بشه که توی منحرفان شریف میزارم
اینم تقدیم به عشقم