بازگشت به سوی آغاز p² و p³✨️

MEHRANA MEHRANA MEHRANA · 1404/4/5 11:45 · خواندن 2 دقیقه

🏖 حمایت بالا باشه زود زود میزارم

بچه ها راستی پارت جدید میدونستی رو بزارم؟؟؟🥸👏

*«بازگشت به سوی آغاز»*
➖⃟👅•• #𝗣𝗮𝗿𝘁2
با عصبانیت از کلاس خارج شدم 
باورم نمیشد آنقدر مضحکه و تحقیر شدم، همینطور که داشتم سرگردون بدون راهروها گشتم با صدای بلندی سرم جام وایسادم 
+ هی وایساااا اینو بگیر 
نگاهی به حوله توی دستش کردم لبخندی زدم 
_  مرسی!
+بی خیال اونا دیوونه آن قرار بود معلم رو اذیت کنن 
که تو دقیقا چند دقیقه قبل از معلم وارد شدی!
با صدای زنگ سریع سرشو تکون دادو گفت
+راستی از آشنایت خوشحال شدم 
_همچنین 
سریع به سمت کلاس ۱/۲ رفت 
بعد از چند دقیقه همه سالن و راهرو ها خالی شده بود 
درمونده نگام بین کلاسا بود 
که با برخورد چیزی به شونم برگشتم
_دختر چرا اینجا وایسادی برو کلاست 
+من آخه..
_شماره کلاست؟؟ آشنا به نظر نمیای
+۱/۲ 
_اسمت چیه ؟؟
+تیا
_باهام بیا
به دنبال کسی که ظاهراً ناظم بود رفتم
_گفتی تیا؟؟ دیگه 
+بله
همینطور که سوال می‌پرسید توی پرونده‌ها دنبال چیزی می‌گشت
_دانش آموز جدیدی؟؟
بله
کم کم داشتم خسته میشم از سوال های پشت سر همش
_با توهم
چی ؟؟
_به مدرسه خوش اومدی خانوم تیا
به سمت صدا برگشتم
مردی تقریبا ۴۵ ۵۰ ساله بود
_من شیائو هستم و ایشون...
شیاو..میشناختمش پدرم قبلا چند تا قرارداد باهاش بسته بود. الآنم اون مدیر مدرسه است.
_متوجه شدی؟؟
چی؟؟
واقعا حواسم نبود
_خانوم تیا ایشون که همراهش اومدید ناظم کلی هستن 
و من .....
بد از صحبت های طولانی و خسته کنن ناظم مدرسه یا همون 
مکی یاهو منو به سمت کلاس ۱/۲برد

*«بازگشت به سوی آغاز»*
➖⃟👅•• #𝗣𝗮𝗿𝘁3
به همراه آقای مکی یاهو داخل کلاس شدم
همه به احترام اون بلند شدن
با تنفر به اون پسر نگاه میکردم آروم زمزمه کردم جبران میکنم 
مکی یاهو درخواست کرد خودمو معرفی کنم
+من لی تیا  هستم 
زادگاهم کره جنوبی هست ولی خانوادم مهاجرت کردن به انگلیس و در شهر منچستر  به دنیا اومدم و تا امسال اونجا زندگی میکردم)): منو به اسم تیا صدا میکردن خوشحال میشم شما هم منو به اسم تیا صدا کنید

همه داشتن نگاهم می‌کردن حس بدی داشتم
استرس و حس غربیه بودن بین بچه ها حالمو داشت بد میکرد 
بعد از صحبت های ناظم یا همون آقای مکی یاهو 
در مورد قانون مدرسه و ..‌.
تک تک بلند شدن خودشونو معرفی کردن
نگام بین بچه ها می‌چرخید منتظر معرفی اون دختری که حوله داد بهم بودم
_ می سون هستم 
+خوشبختم 
اسم قشنگی داشت معنیش میشد (زیبایی 🧚)
کم کم همه خودشونو معرفی کردن
کیفمو برداشتم و دنبال جا برای نشستن بودم
فقط دوتا جا خالی بود ....
 

مایل به پارت بعدی؟🛐✨️

پارت حساسی بودا😂🫧