بازگشت به سوی آغازp⁶🩷

این چند وقت که نبودم داشتم اینو مینوشتم تا قسمت ۱۹ نوشتم حمایت کنید زود زود میزارم🩷❤️❤️
*«بازگشت به سوی اغاز»*
➖⃟👅•• #𝗣𝗮𝗿𝘁5
با پسری که روی صورتش یه چسپ بود مواج شدم
سریع بلند شدم
-بشین کاریت ندارم
دقت کردم اسمش روی فرمش بود کی_وو (به معنی شجاع)
بدون توجه به من نشست دفتر شو باز کرد،شروع کرد به طراحی کردن
آروم نشستم نمیدونستم الان چی داریم رو به کی_ وو کردم آروم پرسیدم الان چی داریم؟؟
دست از دفتر برداشت رو به من کرد گفت: آندونگ
با تعجب بهش نگاه کردم
+چی
_اندونگ
_سوهو: فک کنم توی انگلیس بهش یاد ندادن زنگ ورزش چیه
تند جوابشو دادم
+ نه عزیزم فقط حواسشون بوده سرشون تو کار خودشون باشه!
با صدای خنده مالی می به عقب برگشتم
اون همونی بود که وقتی خیس شدم با تمسخر گفت اخی عزیزم اشکال نداره
_می سون:فک نمیکنم حرف خنده داری گفته شده
+مالی می : فک نمیکنم به تو ربطی داشته باشه
بعدشم با حالت چندشی دستشو تکون داد و نشست
حالم واقعا ازش بهم میخورد یه جوری بود انگاری حس برتری نسبت به بقیه داشت نمیخواستم اتو بدم دستش
جوابشو ندادم قرار نیست همون روز اولو با اعصاب خوردی شروع کنم
بعد از چند دقیقه معلم وارد شد
_سریع برید لباساتو بپوشید
همه بلند شدن منم به همراه بقیه به سمت در رفتم
_تیاااا وایسا
برگشتم می سون بود سریع وسایلشو گذاشت اومد سمتم
_چرا هیچی به این دختره چندش نگفتی
+چندش؟! فک کردم فقط نظر من اینه بی خیالش
هر دوتامون به سمت در رفتیم....
شرط:۱۰ کامنت؟