سلام سلام چطورین؟

من اومدمم با یه رمان جدید 

اخره پارت معرفیو توضیحاتو زدممم عزیزان 

ام میشههه لایک کنیی؟؟؟

بهش نگاه کردم ! مثله همیشه صورتش برام پنهون بود ...به دستی که به سمتم بود نگاه کردم و با صدایی که اسممو صدا میزد ، میخاستم دستمو بزارم تو دستش که...
یهو از خواب بلند شدم !
نگاهی به ویولت انداختم که با استرس بهم خیره شده بود.
ویولت:بازم همون خواب؟
سری براش تکون دادم  که آهی کشیدو از کناره تختم بلند شد.
بی هوا نگام رف سمته قابه عکسه روی پا تختی ، بی هوا لبخندی رو لبام نشست.
یاد اونروز افتادم ، روزه تولدم! چقد شاد بودم ، نگام رف سمته بابا 
با دیدنش اخمی کردم ، هیچوقت یادم نمیره چجوری پشتمو خالی کردو از خونه پرتم کرد بیرون.
(فلش بک به ۶ سال پیش)
پاییز بود اواسط ماه اکتبر !
صدای قطرات بارون و رعدو برق هی زیادو زیاد تر میشد ، جوری که حس میکردی قراره سیل بیاد !
مرینت: بابا لطفا ، چرا نمیزاری ؟ من ارزوی این جایگاهو داشتم !
تام:بهت گفتم مرینت نه!
مرینت:ولی من میرم بابا ، چه تو بخای چه نخای!
نگاهی به بابا کردم که با عصبانیت به سمتم اومد ، دستمو محکم گرفتو گفت
تام: که میخای بری؟؟ اره؟
با ترس سری تکون دادم 
که با عصبانیت دستمو گرفتو ،در رو  باز کردو منو انداخت بیرونو داد زد : پس از خونه ی من گمشو بیرون هرزه ، این خونه جای هرزه ها نیس !
درم بست!
نگام مونده بود به در !
بدون اینکه به پچ پچ های مردم اهمیت بدم 
بدون اینکه حتی بفهمم تو چه حالیم
توچه وضعی
نگاهی به اسمون کردم ، داشت بارون میبارید ، انگار آسمونم دلش برام سوخته بود ! 
از سره جام بلند شدمو اشکامو پاک کردم
شروع کردم ب راه رفتن ، بدون اینکه بدونم مقصدم کجاست.
نمیدونم چطوری ، چجوری ولی وقتی ب خودم اومدم که رو ب روی قبرش وایسادم ، روبه روی قبره کسی که تمامه تمامه وجودم بود 
مادرم...
روی پاهام افتادمو شروع کردم به گریه کردن!
تو اون لحظه تنها چیزی که بگوش میرسید صدای زجه زدنامو گریه هام بود 
مرینت:مامان چرا رفتییییی؟
هاا؟چرااا؟؟
چرااا منو تنها گذاشتیی اخههه؟
مامان من بدون تو چیکار کنم ؟
مامان بدونه تو هیچکی منو نمیخادد
مامان بلند شوو ، لطفاااا 
چجوری دلت اومد منو تنها بزاری؟
مگه نگفتی تا ابد پیشمیییی؟؟
میبینی مامان؟؟
هه ، دخترتو پرت کردن بیرون!
مامان من جز تو پناهی ندارمم 
من جز تو کسیو نداشتمم چرا رفتی؟؟
بلاخره بعد کلی گریه از سره جام پاشدم 
اشکامو پاک کردم!
"بهت قول میدم ، موفق شم مامان !جوری که تمام دنیا منو بشناسه!من... مرینت واتسون!"

.......................................
با تکون دادنای کسی از افکارم اومدم بیرون.
لونا:کجایی تو دختر؟
مرینت :ها؟
یونا:هوف خداروشکر ، زندست!
مرینت:چی میگین شما دوتا؟؟
نگاهمو دادم ب ویولت ، که سری به نشانه ی تاسف تکون داد
ویولت:پاشو بیا پایین صبحونه ، امروز  لیام گفته بریم دفترش 
دوباره سری براش تکون دادمو گفتم :
باشه شماها برین من میام 
لونا، اوکی عی گفتو دخترا رفتن !
دوباره نگاهم خورد به قابه عکس ...
از روی پاتختی برش داشتم...
خیره بودم به عکسه توی دستام،به مامانم...
چقد دلم براش تنگ شده ...
برای بغل کردنش...
حیف که دیگه نیس !
دیگه نیس که بهش بگم مرینت کوچولوش چقد دلش براش تنگ شده برای بغل کردنش ، برای عطره بغلاش ، داستانایی که برام میخوند.
حیف که ما ادما هر وقت یه چیزیو از دست میدیم قدرشو میدونیم!
اشکای مزاحممو پاک کردم 
دوباره نگاهمو دادم به قابی که تو دستم بود .  به دختر کوچولویی که داشت با خندعو شادی شمع تولده ۶ سالگیشو فوت میکرد 
یه دفعه ای ، نگام خورد ب اون ...
لبخندی اومد رو لبام
نمیدونم الان کجاعه...چیکار میکنه...چه شکلیهه ...
فقط میدونم هنوز با دیدنش مثله همیشه  قطعا تپش قلب میگیرم 
بوسی رو قابه عکس نشوندمو از سره جام بلند شدم
بعده رفتن به سرویسو انجامه کارای مربوطه 
رفتم یه دوش بگیرم!
.............................
اهم اهم بزارید خودمو  معرفی کنم!
من مرینت واتسونم .
یه ایدله دو رگه ی فرانسوی ، کره ای !
که عضو گروه بلک پینکم ، یه گروه چهار نفره!
یه گرل گروپ معرکه !
تحت کمپانیه: noz
بزارین اعضای گروهو معرفی کنم :
(لونا، یونا ، ویولت و مرینت)
یونا:مکنه ، دنسر اصلی ، رپر فرعی
لونا:دنسر،وکالیست اصلی
ویولت:ویژوال اصلی،وکالیست
مرینت:رپر اصلی، وکالیست
سن اعضا
یونا:20
لونا:20
مرینت:21
ویولت:22
(اهم اینو اضافه کنم لونا و یونا دوقولوعن)
.............................
بعد اینکه رفتم دوش گرفتم لباسامو پوشیدمو رفتم پایین پیشه دخترا 
که...

............................

4075 کارکتر

خب خب اینم از پارته یکه رمانمون 

این رمان راجبه یه ایدله دورگه است که عضوه یه گرل گروپه معرکست .

این رمان راجب دختریه که طی یه سری اتفاقات با یکی اشنا میشه ، یکی که خیلی براش آشناعه!

خب خب بگین ببینم تا اینجا چطور بودش؟؟

دوس داشتین ؟

ایا ادامه بدم؟؟

چون پارته اوله ، شرط نداریم ولی حداقل حمایت کنین که بدونم دوس دارین 

اها راستی!ممنونم از صدفه عزیزم بابت کاور 

البته هنوز درست نشده ولی خب!

بوس بهتون !

لایکو کامنتم فراموش نشه و نظرتونم بهم بگید سیسیا