《اتاقهایپشتی》P:1
8 ساعت پیش · · خواندن 1 دقیقه بازم تک پارتی ترسناک داریمم...
***************************************************** تئوری «اتاقهای پشتی».
P:1
🔶 «صدای وِز وِز»
سامان یه تدوینگر ویدیو بود. عادت داشت شبها کار کنه، وقتی همه خواب بودن و تنها صدایی که میشنید، وزوز آرام کیس کامپیوترش بود.
اون شب اما یه چیز عجیب شد. موقعی که داشت فایلها رو مرتب میکرد، ویدیویی پیدا کرد که خودش هیچوقت ضبطش نکرده بود: “backrooms_entry.mp4”
کنجکاو شد. پلی کرد.
تصویری لرزان از یه اتاق زردرنگ، با نور زننده و فرش نمناک.
صدا؟ فقط وِز وِز چراغها.
ناگهان تصویر سقوط کرد؛ انگار فیلمبردار زمین خورده. بعد سیاهی.
سامان عقب کشید تا ویدیو رو ببنده، ولی موس کار نمیکرد. صفحه تار شد، و بعد — برق اتاقش چشمک زد.
وقتی دوباره چشم باز کرد، پشت میزش نبود.
رو زمین زردی افتاده بود. فرشی نمناک زیرش بود. همون صدای وِز وِز... ولی حالا از هر طرف میاومد.
«نه... دارم خواب میبینم، درسته؟»
صدای خودش تو فضا گم شد.
هر چه راه میرفت، فقط دیوارهای تکراری. هیچ نشونهای از خروج.
بعد از مدتی، بوی کپک توی هوا سنگینتر شد. گوشهاش زنگ میزد. و درست وقتی تصمیم گرفت فریاد بزنه، از گوشهی اتاق چیزی حرکت کرد.
سایهای بلند، با پاهایی درازتر از حد طبیعی... راه میرفت، ولی صدای قدمهاش برعکس بود — انگار از آینده به گذشته پخش میشد.
سامان دهانش رو گرفت تا نفس نکشه.
سایه نزدیکتر شد. نور فلورسنت بالای سرش لرزید.
اون صدا — صدای زمزمهای دور — گفت:
«هر کی فیلمو نگاه کنه... جاشو میگیره.»
چراغها خاموش شدن.
صبح روز بعد، خواهر سامان لپتاپش رو پیدا کرد. تنها فایل روی دسکتاپ بود:
“backrooms_entry.mp4”
وقتی پلیش کرد، تصویرِ سامان بود...
داشت توی یه اتاق زرد میدوید، فریاد میزد — و از گوشهی تصویر، سایهای به سمتش میاومد...
ادامه دارد...
*****************************************************
خب خب خب...
چطور بود خوشتون اومد؟؟
شرط:♡
10لایک♡
5کام♡
بای بای🤍