
Fake love

چون کمه بعدی رو هم میدم
#fake_love4
برگشتم خونه
درو باز کردم که صدای گریه مامانو شنیدم
چه خبره
رفتم دنبال صداش
کنار تخت بابا نشسته بود و گریه میکرد دکتر هم کنارشون بود
من : چ چ چی شده ؟
دکتر : تسلیت میگم
این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد
من : ی ی یعنی جی تسلیت میگم !
نشستم کنار تخت پتو رو از روش کنار کشیدم و تکونش دادم
من : بابا پاشد ! بابا ! پاشو برو سر کار ! پاشو دیرت میشه !
داد زدم : پاشووووو !
۷ ماه بعد ................
بعد از فوت بابام فهمیدیم که کلی پول به بقیه بدکاریم مامانم نمیتونس تو شرکت کار کنه و منم زیاد تجربه نداشتیم چون بابام خیلی واسه شرکت زحمت کشیده بود اونجا رو نفروختیم برای صاف کردن بدهی ها مجبود شدیم خونه رو بفروشیم همه چیزمونو بفروشیم الان تو یک خونه کوچیک زندگی میکنیم و مامانم برای دادن خرج خونه یک
شیرینی فروشی زده و اونجا کار میکنه چون سهام رو به خانواده اگرست ندادیم همش اذیتمون میکردم و نمیزاشتن کارامون خوب پیش بره