عشق یا انتقام p3(همراه با جوایز)
2 شهریور 1402 · · خواندن 2 دقیقه هلو مای بست فرنس این پارت رو تقدیم به نیکی که برنده شد میکنم نگران نباشین بازم مسابقه میزارم تا بازم شرکت کنین خوب زیادی زریدم برو ادامه👇🏻
پلیس: باشه شما بفرمایین من از خانوم محترم اظهاریه میگیرم
پلیس: میشنوم
مرینت: خب اقای پلیس
ادرین تو شرکتش
از زبان ادرین
داشتم تو شرکت کارمو میکردم که دیدم گوشیم زنگ میخوره رفتم جواب بدم که
ادرین: بله
الیا: الو ادرین الیا هستم
ادرین: سلام الیا
الیا: مرینت تو دردسر افتاده ما کلانتری هستیم میتونی بیای؟ به کمکت نیاز داریم
ادرین: مرینت چرا افتاده زندان چه ربطی به ما داره؟
الیا: بابا مرینت بخاطر تو با چند نفر دعوا کرد یارو میگه شوهرش بیاد خواهش میکنم
ادرین: الیا به من ربطی نداره مرینت دیگه به من ربطی نداره
(ادرین قطع کرد)
نینو: ادرین یه ساعت دیگه مونده بریم جلسه؟
ادرین: فعلا نه
مرینت تو کلانتری
الیا: من برم آب بخرم میخوای؟
مرینت: نه
پلیس: بشین اینجا منتظر بمونید
(به یه مردی که رفته بود زندان گفت)
مرینت: قضیه ی شما چی بوده؟
اون پسره: تیراندازی کردیم
مرینت: چیزه چندتا چیز بود
از زبان مرینت
ترسیده بودم و فرار کردم و روی یه صندلی دیگه نشستم ترسیدم یه لحظه دیدم بازم اون یارو جلومه گفتم: چرا نگام میکنی؟
_چیه؟
از زبان ادرین
اومدم کلانتری که مرینتو دیدم داشتم نگاش میکردم که الیا اومد
الیا: ادرین مرسی که اومدی مرسی
ادرین: الیا باشه
الیا: مرینتم اونجاست اقای پلیس شوهر سابق مرینت اومد
پلیس: واقعا؟
ادرین: سلام من ادرین اگرست هستم فکر کنم یه اتفاق کوچیک افتاده میتونم کمک کنم؟
پلیس: بله بفرمایید
الیا: مرینت بیا نجات پیدا کردیم شما دالتون ها هم بیاین
(منظورش اونی که از مرینت شکایت کرده بود)
_اقا ادرین میشه یه لحظه وقت بدین؟ خیلی ممنون شمارتون رو هم گرفتیم حتما بهتون زنگ میزنم
ادرین: باشه تو یه زمان مناسب حرف میزنیم باشه؟
_والا اپلیکیشن معروفیه
_اون عوضی ها رو ببین
(به مرینت و الیا میگه)
_ولی خیلی کار خوبی کردین که طلاق گرفتین
_اره واقعا
الیا: بنظرم تشکر کن که اومده زشته
مرینت: بابا چرت و پرت نگو
الیا: داره میره ها
مرینت: ادرین!
ادرین: بله
مرینت: ممنونم بابت اینکه اومدی
ادرین: مهم نیست اما یه وقت دیگه وقتم رو با این چیزا هدر نده
مرینت: یه لحظه چته؟ چرا اینجوری ادا درمیاری؟
ادرین: یه لحظه نفهمیدم چه حرفایی؟
مرینت: تو بهتر میدونی گفتی بعد از ازدواج ازت مهریه میگیرم نصف شرکت رو خواستم زشته بابا بهت میاد این کارا؟
ادرین: چه حرفایی من دیگه اسمت رو رو زبونم نمیگم پشت سرت هم حرفی نزدم
مرینت: اصلا من تو رو یادم رفته من یادم رفته کی هستی
ادرین: خیلی خوبه پس دیگه جلوم سبز نشو مرینت من برای این کارا وقت ندارم
مرینت: من برای اینطور کارایی وقت ندارم
ادرین: خوبه
مرینت: خوبه
(ادرین رفت تو ماشین)
پایان پارت 3
__________________❤🖤❤______________________
خب یه چیزی جرم ندید که چرا ادرینتی نبود چون پارتای بعد ادرینتی میشه برای پارت بعد هم 10 لایک میخوام
جوایز نیکی:





خب نیکی اینم جایزت
گود بای👋🏻