رمان ❤دلداری عشق 💜p1(معرفی)

𝒔𝒂𝒈𝒉𝒂𝒓 · 13:12 1402/09/08

سلام چطورید

گفتم یه رمان جدید شروع کنم

اسم :دلداری عشق

شخصیت ها :

مرینت 

آدرین 

الیا 

نینو

بخش های منحرفی : ندارد 

سن ها : مرینت ۱۷ ساله آدرین ۲۳ ساله

خلاصه : مرینت دختریه که تازه درسش تموم شده (جهشی خونده) هرروز به باشگاه میره تا آدرین رو ببینه و به  باباشم میگه که میره ورزش کنه ...

#مرینت ←_←  از زبان مرینت

# آدرین ←_←  از زبان آدرین

خب بریم سراغ رمان


#مرینت 

هوف 

ساعت ۸ شب بود .

دیگه باید میرفتم خونه 

بابام بفهمه تا این ساعت اینجام جرم میده 🤓

خب حالا خوبه بابام سر کاره 

آ : مرینت نظرت چیه پیش من تو باشگاه بمونی ؟

م : دست دارم ولی اگه خونه نرم .... 

آ : باشه حالا میل خودته

م : تنک . عه تاکسی اومد بای

آ: بایی

#آدرین 

مرینت مامان باباش اجازه نمیده بیشتر از ساعتی باشگاه باشه

میتونم بهش زنگ بزنم بگم فردا بیادخونمون

#مرینت

دیدیدیدین🎼 

گوشیم زنگ خورد

آدرین بود 

م : الو آدرین سلام

آ : سلام مرینت رسیدی ؟

م : آره رسیدم 

آ:  دروغ نگو 🫠 پس اگه رسیدی چرا بلند بلند حرف میزنی ؟

م : مامانم میدونه ...

آ : پس خوبههه من فکر کردم مامانتم نمیدونه 

م : چرا میدونه 

ای وای بابام اومد بای 

بیب


تامامید

برای پارت بعد ۲۰ کام 

بای